حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بغض لعنتی» ثبت شده است

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
دیوانه تر از من چه کسی هست، کجاست؟

دیوانه تر از من چه کسی هست، کجاست؟

لیلی بنشین خاطره ها را رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن

لیلی تو بگو، حرف بزن، نوبت توست
بعد از من و جان کندن من نوبت توست

ادامه مطلب...
۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
فرصتی نمانده

فرصتی نمانده

فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می‏ کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست

ادامه مطلب...
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد

بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد

بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد
بدن یخ زده ام حالِ پریشان دارد

مثل بیدی تنم از سوز هوا میلرزد
امشب آغوش پر از مهر تو مهمان دارد

ادامه مطلب...
۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
یادی از این شاعر دلخسته کن

یادی از این شاعر دلخسته کن

بعد از من اگر روزی بغض گلویت را فشرد...
پای احساست اگر بر سنگ خورد...
یا اگر یک روز دستان تو هم
گرمی دست کسی را در میان خود ندید...
وندر آن هنگام تلخ
که فضای سینه ات جز آه آتشناک
چیزی را نمی داد گذر...
یادی از این دلداده افسرده کن
بعد از من اگر زین کوچه ها
قلب تنهایی گذشت...
در نگاه او اگر برق نیاز
بر دو پایش پینه بود...
یادی از این خسته ی دلمرده کن
روزگاری بعد از این شاخه خشکی اگر دیدی به باغ...
بلبل افسرده ای دیدی به شاخ...
یادی از این شاعر پژمرده کن
گر شبی تنها شدی در خلوتی...
یافتی از بهر گریه مهلتی...
لیک اشکی گونه ات را تر نکرد...
درد خود را با خدا گفتی ولی باور نکرد...
روزگاری بعد از این
گر تو هم عاشق شدی...
یادی از این عاشق دلخسته کن

۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
آنکه میرود باید میرفته

آنکه میرود باید میرفته

نگذار هرکس که آمد و ماندنی نشد
تو را
دلت را
صداقتت را
با خودش یدک بکشد...

ادامه مطلب...
۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
فردا که جمعه بیاید

فردا که جمعه بیاید

فردا که جمعه بیاید
باز قرار است همه چیز هجوم بیاورد
بر سرِ لحظه هایم
باز قرار است از همان صبح
یادم بیاید که چقدر همه چیز
نیست  
این روزها
قرار است غروب که شد
باز این بغضِ لعنتی
قل قلک بدهد سکوت
بی وقفه ام را .. .
شاید هم معجزه ای شود
تا چشمانم رو به این همه شومی باز می شود
تو نشسته باشی
تماشایم کنی
و بگویی
صبحِ جمعه ات بخیر
جانم



"عادل دانتیسم"

۲۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان