بعضی آدم ها اینطوری اند
خوشبختی را ابتدا به شما هدیه می دهند
و این هدیه بدتر از هر نوع از دزدی ست!
زیرا آنچه را که او با رفتن از پیش شما
از شما میدزدد؛
چیزی بسیار فراتر از وجود خودش است!
"کریستین بوبن"
ایزابل بروز
بعضی آدم ها اینطوری اند
خوشبختی را ابتدا به شما هدیه می دهند
و این هدیه بدتر از هر نوع از دزدی ست!
زیرا آنچه را که او با رفتن از پیش شما
از شما میدزدد؛
چیزی بسیار فراتر از وجود خودش است!
"کریستین بوبن"
ایزابل بروز
من از این همه
تنها آغوشی می خواستم
که ترانه ی ناامیدی هایم
میان گرمایش آب شود و فرو ریزد
همین یک بهانه کافی بود
برای تکرار این اشتباه
برای تکرار عشق
خطوط نگاهت برای ترانه هایم جای خالی نداشت
دریا سرابی بیش نبود
آن امواج لرزان
به صحرایی سوزان ختم می شد
تن به سراب این دریا زدن
پوستم را سوزاند و هزار پاره کرد
زمان خوبی برای عاشقی نبود!
اما عاشقی هیچگاه اشتباه نبود
دوباره شروع خواهم کرد
دوباره از نو عاشقت خواهم شد
مثل هزاران شبی که گذشت...
دیگران راه را دیدند و من، مقصد را
حالا اما ایستاده ام
چون کوه
تاوانم هر چه باشد، باشد!
راهی که به تو ختم شود
ارزش پیمودن را دارد...
و میدانم که روزی بالاخره
بوته محبتم، جوانه خواهد زد
و گل خواهد داد
گل هایی با شمیم یاس
پر از بوی خدا
و آنگاه بر این راه
در آن سوی افق
نمایان خواهی شد
با دشتی سرسبز از یاس های خوشبو
در سینه ات...
آری، محبت همیشه جوانه خواهد زد
تا خوشبختی دوباره، فاصله ای نیست
و این عشق مظلوم، دوباره سربلند خواهد شد...
"حصار آسمان"
رفتی تا خوشبخت شوی
حالا من
حال کودکی را دارم که
نخ بادبادکش پاره شده!
مانده برای اوج گرفتنش
ذوق کند
یا برای از دست دادنش
گریه ...
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی!
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟!