۱۷ مطلب با کلمهی کلیدی «دل من» ثبت شده است
آنچه از عقل کِشیدم دو عدد دندان بود
چند چیز است که باید سر ِ دل هم بِکِشم
دورم و دورم از آن ساز و صدای نَفَسَت
که برقصم وسط ِ خانه و کِل هم بکشم
پس طبیعیست که شب ها بنشینم یک جا
یاد تو باشم و سیگارِ کَمِل هم بکشم
دل من خوش به همین بستهی آبی رنگ است!
مثل شومینهی برقی وسط ِ فصلی سرد
شعله را در بغل ِ چوب نگه داشتهای
آن گلی را که برایت شب عقد آوردم
گرچه خشکیده ولی خوب نگه داشتهای
روی هر طاقچه و توی هرآنچه کُمُد است
آن همه شیشهی مشروب نگه داشتهای!
من در آن خانه فقط جنس ِ اضافی بودم؟
دورم و دورم از آن شب که مرا خوابی بود
در سرم بین دو افراطی ِ عاشق جنگ است
آه ای فکر ِ عزیزم ! برو و صبح بیا
وقت با حوصله و دل همه با هم تنگ است!
پس طبیعیست که شب ها بنشینم یک جا
دلِ من خوش به همین بستهی آبی رنگ است
هرچه من را به تو نزدیک کند دلخوشی است
آن نبودم که نَگُنجم به دل و حوصله ات
گرچه من شیفتهی فلسفه بافی بودم
آن نبودم که نباشم ... که نخواهم باشم
فکر کردم که به اندازهی کافی بودم
هرچه را داشتهای خوب نگه داشتهای
من در آن خانه فقط جنس اضافی بودم؟
که سپردی به خدا کار نگهداری را
«دوری» و «زنده به گوری» به هم آمیختهاند
بعد تو زندگی من همهاش خودکُشی است
دل سپردن به غزل های غم انگیز ِ صفاست
گوش دادن به صدای نَفَس ِ چاوشی است
دلخوشم بعد وَفاتم به تو نزدیکترم
هرچه من را به تو نزدیک کُند دلخوشی است...
بعد از این خانه ی تو خانه ی ارواح ِ من است ...
#یاسر_قنبرلو
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت
نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت؟
۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
کم دعا کن که مـرا از سر تو وا بکند
او خودش خواست تو را در دل من جا بکند
او که خوش داشت دلم را به تو بسپارد و بعد
بنشیند عقب و سیر، تماشا بکند!
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
دل شکسته اگر باز هم دلی باشد
بگو چگونه نگهبان قابلی باشد؟
چگونه در خودش این راز را نگهدارد؟
چگونه باز درین خانه گلی باشد؟
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰
۰
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
در جـمـعـشان بـودم که پـنـهـانی دلـم رفت
بــاور نـمـی کــردم بــه آســـانی دلـم رفت
از هـم سـراغـش را رفـیـقـان می گـرفـتـنـد
در وا شـد و آمــد بـه مـهـمـانی، دلم رفت
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
دوست آشفتگی خاطر ما می خواهد
عشق بر ما همه باران بلا می خواهد
آنچه از دوست رسد ، جان ز خدا می طلبد
و آنچه را عشق دهد ، دل به دعا می خواهد
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی
تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟
بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟
۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۳
۰
حصار آسمان