۲۱ مطلب با کلمهی کلیدی «دیوانگی» ثبت شده است
چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۵ ق.ظ
حصار آسمان
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان
من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان
به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان
من از سرمایه عالم همین یک "قلب" را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان
"فاضل نطری"
۲۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۵
۴
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۸ ب.ظ
حصار آسمان
دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد
این گل خشکیده دیگر ارزش چیدن ندارد
این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم
آبروی رفته ام را در کجا باید بجویم
پیش چشمم چون به نرمی میخرامی می خرامی
در درونم مینشیند شوکران تلخ کامی
نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لب من
غصه ات پایان ندارد در هزار و یک شب من
روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم من
از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو
غم عشق تو مادرزاد دارم نه از آموزش استاد دارم
بدان شادم که از یمن غم تو خراب آباد دل آباد دارم
ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی
سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی
با خودت این نیمه جان را این دل بی آشیان را
تا کجا ها تا کجا ها میکشانی می کشانی
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو
طاقت ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافط
میروم تنهای تنها ای گل زیبا خداحافظ
#حسین_صفا
متن آهنگ #ای_دریغا
#محسن_چاوشی
- این آهنگ بسیار زیبا را می توانید از این لینک دانلود نمایید.
۱۹ تیر ۹۶ ، ۲۱:۳۸
۲
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۵۱ ب.ظ
حصار آسمان
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم
همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش
ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آنرا را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام
می روم … اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا… ؟ منزل کجا… ؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت
آه… آری… این منم… اما چه سود
«او» که در من بود دیگر نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
«او» که در من بود آخر کیست، کیست؟
#فروغ_فرخزاد
از مجموعه: #دیوار
- پی نوشت 1:
در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمیدارد!
با تو قدم میزند
حرف میزند
میخندد
شعر میخواند
قهوه میخورد
فقط نمیتواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت ...
#مریم_قهرمانلو
- پی نوشت 2:
شعر و
بغض و
اشک
کفافِ رفتنت را نمی دهند
باید
سرِ فرصت
برایت
بمیرم ...
#مریم_قهرمانلو
- پی نوشت 3:
کاش
یکی پیدا شود
به پاهایت
آمدن را یاد بدهد...
#مریم_قهرمانلو
۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۵:۵۱
۳
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
نه زلیخا حریف دیوانگی های من
نه یعقوب حریف گریه های شبانه من
هفت سال نه ، تا هفتاد نسلم
عشق ترا در قلبم ذخیره می کردم
فقط اگر تو آنی بودی که می پنداشتم
"نسرین بهجتی"
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰
۷
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانـه ها از حال هــم امّا خبر دارند
آیینه بانـــو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمــام قرص ها جز تــــو ضـــــرر دارند
آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی کــــه بیمه های معتبـــر دارند
«مردی» به این که عشق ده زن بوده باشی نیست
مردان ِ قدرتمند، تنهــــا «یک نفـــــر» دارند!
ترجیــــح دادم لحـــن پُرسوزم بفهمـــاند
کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند!
بهتــر! فرشته نیستم، انسانِ بـــی بالــــــم
چــون ساده ترکت می کنند آنان کـه پَر دارند
می خواهمت دیوانه جان! می خواهمت، ای کاش
نادوستانم از سر ِ تـــو دست بردارند
"امید صباغ نو"
۰۹ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
دکتر نیستم...
اما برایت 10دقیقه راه رفتن، روى جدول کنار خیابان را تجویز میکنم!
تا بفهمى عاقل بودن چیز خوبیست...
اما دیوانگى قشنگ تر است...
برایت لبخند زدن به کودکان وسط خیابان را تجویز میکنم!
تا بفهمى هنوز هم، میشود بى منت محبت کرد..
به ﺗﻮ پیشنهاد میکنم گاهى بلند بخندى!
هرکجا که هستى
یک نفر همیشه منتظر خنده هاى توست...
دکتر نیستم
اما به ﺗﻮ پیشنهاد میکنم که شاد باشى!
خورشید، هر روز صبح، بخاطر زنده بودن من و تو طلوع میکند!
هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش...
سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر..
فراموش نکن "مقصد"، همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست!
"مقصد" لذت بردن از قدمهاییست، که
برمى داریم!
چایت را بنوش!
نگران فردا مباش!
از گندم زار من و تو
مشتی کاه میماند برای بادها
"هاجر فرهادی"
۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
چندیست جان به حجم تنت جا نمی شود
هِی سرفه می کنی نفست وا نمی شود
بر گُر گرفتن تـو نسیمی بر آتش است
اکسیژنی که در نفست جا نمی شود
۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰
۱
۰
حصار آسمان