حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر هایم» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
هر شعری پرواز بلد نباشد مال من نیست...

هر شعری پرواز بلد نباشد مال من نیست...

نامت را
به تمام پرنده ها یاد داده ام
به آسمان
به ابرها
و به شعرهایم
 
دفترم را باز کن
هر شعری پرواز بلد نباشد
مال من نیست...
 
#رضوان_ابوترابی

۱۱ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ق.ظ حصار آسمان
این خاطره جان میدهد برای ذوق مرگ شدن!

این خاطره جان میدهد برای ذوق مرگ شدن!

من که کاری به کار کسی نداشتم !
انتهای خیابان پاییـز
نشسته بودم
شعرم را مینوشتم
از راه که رسیدی ..
اصلا مشخص بود
با قصد و ‌غرض آمده‌ای
حالا خوب شد؟
عاشقت شدم …
راحت شدی …؟

 

چیز زیادی از او نمیخواستم
گفتم همین قدر بمان که یک خاطره ی کوچک بسازیم،
بعد برو...
عجله داشت انگار!
ساعتش را نگاهی کرد و گفت...
خب،
بگو خاطره ات را ،تا بسازیمش!
گفتم زیاد وقتت را نمیگیرم
همین قدر کنارم بمانی
که عصر یک پنجشنبه ی سرد پاییزی
همین طور که برایت انار دانه میکنم و دیکته ی دخترمان باران را میگویم!
صدا بزنم...
راستی عیال!
نظرت چیست فردا آش رشته بپزیم!
با پیاز داغ و کشک فراوان!
همان طور که ناخن هایت را فوت میکنی
تا لاک هایش خشک شود بگویی
تا آشپزش که باشد؟
میگویم
یک آش تو با آن چشمها پختی برایمان
با دو،سه متر روغن رویش!
که سالهاست میخوریم و...
به به!
به به!
این یکی آش با من!
خندید،ساعتش را نگاه کرد و گفت...
تمام شد؟
گفتم...
بله!
فقط...
میشود این جای خاطره که رسیدی
همزمان با فوت کردن ناخن، یک چشمک هم بزنی؟
گفت چرا...
گفتم نمیدانی اما...
این خاطره جان میدهد برای ذوق مرگ شدن!

۲۷ تیر ۹۶ ، ۰۲:۲۲ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تو خودت را به جای من بگذار

تو خودت را به جای من بگذار

حلق خود را چارپاره کنی
شعر تنها رسانه ات باشد
توی شهری که بی ادب شده است
ادبیات خانه ات باشد

دستمالی سیاه برداری
چیزی از صلح و جنگ بنویسی
متناقض نمای غم باشی
زشت ها را قشنگ بنویسی

پیشگو باشی و بفهمانی
که غروب از طلوع معلوم است
به کجا می روم که در این راه
تهِ خط از شروع معلوم است

تلخ مثلِ همین که می نوشی
واقعیت برای غمگین هاست
فال من را نگیر، می دانم
زندگی قهوه ای تر از این هاست!

گفتی از غصه دست بردارم
از گل و عشق و خانه بنویسم
تو خودت را به جای من بگذار
با کدامین بهانه بنویسم؟

در سرم دردِ شب نخوابی هاست
دردِ (شک می کنم به ... پس هستم!)
افه شاعرانه من نیست
دستمالی که بر سَرَم بستم

دست بردار از سرم لطفا
حرف هایت فقط سیاهی داد
وقتی از (من) سوال می پرسند
(تو) جوابِ مرا نخواهی داد

شعر تنها جوابگوی من است
نوزده سال و این همه سختی؟!
مثل دالی بدون مدلول است
شعر گفتن بدون بدبختی!

حلق خود را چارپاره کنی
شعر تنها رسانه ات باشد
توی شهری که بی ادب شده است
ادبیات خانه ات باشد!



"یاسر قنبرلو"

۰۴ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۰ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
این همه شعر نوشتیم برای چه کسی؟

این همه شعر نوشتیم برای چه کسی؟

گوش دادن به چه حرفی؟ به صدای چه کسی؟
این همه شعر نوشتیم برای چه کسی؟

آن که بخشید کسی داشت که جبران بکند!
ما ببخشیم عطا را به لقای چه کسی؟


"یاسر قنبرلو"

۰۴ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۰ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
اگر این شعر را خواندی

اگر این شعر را خواندی

اگر این شعر را خواندی
دستی که آن را نوشته است به یاد نیاور
زیرا من به قدری تو را دوست دارم

ادامه مطلب...
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
باده ام ارمغان تاک توست

باده ام ارمغان تاک توست

تمام گل هایم
محصول باغ تو
 
باده ام
ارمغان تاک تو

ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد

ادامه مطلب...
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان