کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از این ها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد می شد مطمئنا کاج اگر می کاشتم
آن که زد تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چندگامی سوی تو بی سر قدم برداشتم
ای شکاف ِ سقف ِ بر روی سرم ویران شده !
کاش از آن اول تو را کوچک نمی پنداشتم
آه ِ من دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه ام
داشت می آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم !
"کاظم بهمنی"