یادمان باشد به دل کوزه ی آب
که بدان سنگ شکست
بستی از روی محبّت بزنیم!

تا اگر آب در آن سینه ی پاکش ریزند
آبرویش نرود!

یادمان باشد فردا حتما
ناز گل را بکشیم
حق به شب بو بدهیم
و نخندیم دیگر
به ترکهای دل هر گلدان!

و به انگشت نخی خواهیم بست
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد.

و بدانم که شبی
خواهم رفت
و شبی هست که نباشد پس از آن
فردایی...

"فروغ فرخزاد"