حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه ازین درد که جز مرگ من اش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه ازین درد که جز مرگ من اش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
مارا دگر از فاصله ها هم گله ای نیست
زیرا که بجز فاصله ها فاصله ای نیست
تا از غم هجران دلارام بگفتیم
دیدیم پس از مرحله ها مرحله ای نیست
کمی با من بنشین
تا در آن نقشه ی جغرافیایی عشق
تجدید نظر کنیم
حالمان بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هرروز کم کم میخوریم
آب میخواهم سرابم میدهند
عشق میورزم عذابم میدهند
پرم از پیج و خم تا شب گیسو رفتن
در پریشانی از این سو به آن سو رفتن
با خیالی که به دریا برسم یا نرسم
غرق رویا شده با جرئت یک جو رفتن
مثل آن لحظه که حفظِ غمِ ظاهر سخت است
ماندن چشم به دنبالِ مسافر سخت است
چشمهایت ، دل من ، کار خدا ، یا قسمت
و در این غائله تشخیصِ مقصّر سخت است