۷۲۳ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است
جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ب.ظ
حصار آسمان
... وای! شبگریه اگر جای من آرامت کرد
آه! اگر آینه تلقین بکند، من خوبم!
نگرانم که پیامی ندهی صبح شود
ای بههم ریختنت ساعتِ خوابآشوبم!
من خرابِ تواَم ای لذّتِ مشروع و هنوز
حدّ ندارد به من این مستیِ نامشروبم
جرعهای خواستم از یادِ تو بیرون بروم
از تب و تابِ تو انداخت به تاب و توبم!
با سوادی که ندارم، به تو ایمان دارم
تو ببخشا به مسلمانیِ نامکتوبم...
#حوت
#مهدی_فرجی
[ با سوادی که ندارم - طرح شماره 2 ] [ دانلود هر دو طرح با کیفیت اصلی ]
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۴
۹
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۸ ب.ظ
حصار آسمان
گر تو از من دل نمی کندی جهانم این نبود
یا اگر بود انتهای داستانم این نبود
ابرهای تیره چشم انداز صبح من شده است
آفتابم مانده بودی، آسمانم این نبود
رنگ و بوی گل مرا از فکر فردا دور کرد
کاج اگر می کاشتم شاید خزانم این نبود
در غمت می سوزم و تنها صبوری می کنم
کاش در دنیا خدایا امتحانم این نبود
"دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است"
بی وفا پیش از تو حرف "دوستانم" این نبود
#محمدحسن_جمشیدی
یک مصراع مانده به آخر از #فاضل_نظری
۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۰۸
۹
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ب.ظ
حصار آسمان
پیشِ سازِ تو من از سِحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم
ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غمدیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به چمن در فکنم
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم
نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل می شکنم
بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
#امیر_هوشنگ_ابتهاج
۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۰
۹
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۱۴ ب.ظ
حصار آسمان
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست
#حافظ
۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۱۴
۳
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۱۰ ق.ظ
حصار آسمان
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریه بیاختیارم میکنی
گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال
رفت کار از دست کی تدبیر کارم میکنی
#وحشی_بافقی
۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۱۰
۴
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ب.ظ
حصار آسمان
در من هزار بوسه ی مُعطر
میل دارند به عاشقی های مکرر ات
و آغوش هایی که رها کردن
در مرام و مسلکشان نیست
در من یک نفر
جوری به داشتنت مشغول است
که انگار چیزی جز این،
از دست و دلاش برنمیآید
بگذار آغوش به آغوش
بوسه به بوسه
شعر به شعر
مسلط باشم به عشق
به دوست داشتنت
#مریم_قهرمانلو
۲۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۶
۱۲
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ
حصار آسمان
جنگل همه ی شب سوخت در صاعقه ی پاییز
از آتش دامن گیر ای سبز جوان بر خیز!
برگ است که می بارد! چشم تو نبیند کاش
این منظره را هرگز در عالم رویا نیز
هیهات... نمی دانم این شعله که بر من زد
از آتش «تائیس» است یا بارقه ی «چنگیز»!
خاکستر من دیگر ققنوس نخواهد زاد؟
و آن هلهله پایان یافت این گونه ملال انگیز!
تا نیمه چرا ای دوست! لاجرعه مرا سرکش
من فلسفه ای دارم یا خالی و یا لبریز
مگذار به طوفانم چون دانه به خاکم بخش
شاید که بهاری باز صور تو دمد برخیز
#محمد_علی_بهمنی
[ سایز استوری ]
تناسب فصلی نداره این شعر با حال حاضر
ولی چ کنیم دیگر.. بپذیرید وگرنه .. :))
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۱۲
۱۲
۰
حصار آسمان