حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۷۱۷ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۱:۳۸ ب.ظ حصار آسمان
حسرتی بود دلم، حیف که آغاز نشد

حسرتی بود دلم، حیف که آغاز نشد

حسرتی بود دلم، حیف که آغاز نشد
ماند بر شاخه ی ترسویی و پرواز نشد

ماند در کودکی شرم و هی بازی کرد
خواست هی قهر کند، بغض کند، ناز نشد

مثل صندوقچه ای حرف دلم پنهان بود
در گوشی به همه گفتمش و راز نشد

عشق، مثل همه یکبار سراغم آمد
ماند در حنجره، پرپر شد و آواز نشد

عمری از درد، غزل گفتم و در چشم همه
جز همین آدمک قافیه پرداز نشد

من همان پنجره ی رو به خیابان بودم
که شبی بسته شد و رو به کسی باز نشد


#مهدی_فرجی

۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۳۸ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
با کسی چیزی نخواهم گفت جز سجاده ام

با کسی چیزی نخواهم گفت جز سجاده ام

ای که گفتی دین ندارم، لااقل آزاده ام
لااقل بسته است یک جایی سر قلاده ام

شهر مُهر بی نمازی زد به پیشانیم و من
با کسی چیزی نخواهم گفت جز سجاده ام

آبروی رفته ام ای کاش باد آورده بود
آنچه با زحمت به دست آوردم از کف داده ام

هیچکس هرگز نماز کاملی در من نخواند
مثل مسجد های متروک میان جاده ام

کاش سوزن بودم و یکروز می دیدی مرا
چیستم؟ کاهی که در انبار کاه افتاده ام

هرچه خواندم از کتاب زندگی دیگر بس است
امتحانت را بگیر ای مرگ من آماده ام



#حسین_زحمتکش

۲۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۰۰ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۰۶ ب.ظ حصار آسمان
از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ام

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ام

آمدم از شب تاریک به فردا برسم
از بد و خوب گذشتم که به اینجا برسم

پشت سر، خاطرۀ کودکی‌ام جا مانده
یک نفر در دل من هست که تنها مانده

با دل خسته کسی کاش که راهی نشود
هیچ‌کس، هیچ‌کس، آواره الهی نشود

خانه‌ام سوخت، اگر این همه راه آمده‌ام
«از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ام»

از غم و درد دلم کاش که آکنده نبود
جنگ در کشور من کاش پناهنده نبود

باغ‌ها را بغل بوتۀ خشخاش ببین
زشت و زیبای مرا مثل خودت فاش ببین

من همانم که نرفته‌ست غمت از یادم
تو همانی که زمین خوردی و من افتادم

پای یک چشمه نبوده مگر آبادی‌مان؟
پس چرا دور شده خانۀ اجدادی‌مان؟

هشت سال از تب یک عشق سرودم با تو
من مگر هم‌نفس جنگ نبودم با تو؟

حائلی بین دل ما دو نفر کاش نبود
مرزها ساختۀ دست بشر کاش نبود

دوستی کاش دمی دست تکانم بدهد
وقت لبخند زدن بغض امانم بدهد

هر دو همسایۀ دیوار به دیوار من‌اند
مثل تو، شادی و اندوه وطن‌دار من‌اند


#سیده_تکتم_حسینی
۱۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۳:۰۶ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۷:۰۲ ق.ظ حصار آسمان
این چشم بسته ، بستر باران نمی شود

این چشم بسته ، بستر باران نمی شود

با اضطراب ، رفتنت آسان نمی شود
راحت برو نترس زمستان نمی شود

تا چشم بسته ام تو برو ، قول می دهم
این چشم بسته ، بستر باران نمی شود

طوری خراب گشته دل من که بیش از این
با صد هزار زلزله ویران نمی شود

این قلب خسته در تب انبوه خاطرات
بی تو حریف غربت تهران نمی شود

مهرت نشسته بر دل و تقویم عمر من
در ماه مهر مانده و آبان نمی شود

افتاده ام زچشم تو ، فهمیده بودمش
اشک به رخ چکیده که پنهان نمی شود

قلبم در عین حال که پایت نشسته است
از غصه ایستاده و درمان نمی شود


#نیما_سعیدی

۳۱ فروردين ۰۱ ، ۰۷:۰۲ ۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۱، ۰۶:۳۲ ب.ظ حصار آسمان
و خداوند برای تماشای تو مرا آفرید

و خداوند برای تماشای تو مرا آفرید

1)

تنهایی
کلید خانه را دارد
هر وقت نیستی
به سراغم می آید.


2)

دلتنگی شبیه تو نیست
گاه و بیگاه در میزند
هر جا دلش خواست مینشیند
و با حسادت عجیبی
درباره تو حرف میزند...


3)

پرندگان از این دشت رفته اند
تنها یکی مانده
خیال تو!


4)

مرا «دنیا» صدا کن!
در من
هزار تولد ناتمام است
بی شمار
راه نرفته ...



5)

و خداوند
برای تماشای تو
مرا آفرید



ارسالی شما
#آرزو_نوری

۲۹ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ب.ظ حصار آسمان
دلبرم ،شهره ی شهر است به بیدادگری

دلبرم ،شهره ی شهر است به بیدادگری

خواب‌ دیدم که زِ تو آمده بر دل خبری
اشک را پس‌زده چشمم، به هوای نظری

خواب‌ دیدم که برای غمِ‌دل چاره شدی
آمدی تا نَرَود، جان به خیالِ دگری

من‌ و‌ احوالِ نه‌چندان‌خوش و‌ بی‌سامانم
منتظر، تا برسد بر شبِ ماهم سحری

خواب‌دیدم که به‌تو تکیه بداده‌ست غزل
تو‌ ولی در پسِ این قافیه‌ها، رهگذری

تا که پرواز کند این دلم از شوقِ وصال
فاش می‌گویدم این‌عقل که بی‌بال و پری

خواب ها دیدم و افسوس، نیامد به بَرَم
دلبرم ،شهره ی شهر است به بیدادگری

با خودم ،بهرِ غمِ عشقِ تو بیگانه شدم
من زِبَس ناله که کردم به غمِ بی‌خبری

ارسالی
#نیلوفر_صفری

۲۵ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۲۶ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۰۵:۵۵ ب.ظ حصار آسمان
غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می‌سپارندم

مگر در این شب دیر انتظارِ عاشق‌کش
به وعده‌های وصال تو زنده دارندم

غمم نمی‌خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی‌گذارندم

سری به سینه فرو برده‌ام مگر روزی
چو گنج گم‌شده زین کنج غم برآرندم

چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه
غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

من آن ستاره شب زنده‌دار امّیدم
که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم

چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم

هنوز دست نَشسته‌ست غم ز خون دلم
چه نقش‌ها که ازین دست می‌نگارندم

کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشۀ انگور می‌فشارندم



#امیر_هوشنگ_ابتهاج

ادامه مطلب...
۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۵۵ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان