حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
قصّه ی عشق غم انگیز، نمی فهمیدیم!

قصّه ی عشق غم انگیز، نمی فهمیدیم!

قصّه ی عشق غم انگیز، نمی فهمیدیم!
وسعت حادثه را نیز نمی فهمیدیم

زرد بودیم همه عمر ، ولی تا گفتند:
علّتِ زردیِ پاییز؟ نمی فهمیدیم!

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چنــد  ساعت  شده  از  زندگیــــم  بی خبرم

این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کار از آنجا خراب شد

کار از آنجا خراب شد

کار از آنجا خراب شد
که کلیدها ماندن پشت در
من شدم حریفِ درِ بی کلید
و قلب تو شد صاحب در

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بین ما موش دواندند! خودت می دانی

بین ما موش دواندند! خودت می دانی

زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود
با تو امّا غمِ من کم شدنش حتمی بود

همه جا، از همه کس زخمِ زبان می خوردم
این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
دوست آشفتگی خاطر ما می خواهد

دوست آشفتگی خاطر ما می خواهد

دوست آشفتگی خاطر ما می خواهد
عشق بر ما همه باران بلا می خواهد

آنچه از دوست رسد ، جان ز خدا می طلبد
و آنچه را عشق دهد ، دل به دعا می خواهد

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود

غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود

میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود
می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار
روشنگر شب‌های بلند قفسم بود

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر ، پیکرم را باد برد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه ، همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه ی عاشقترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

"حامد عسکری"

۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان