من برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها
که همیشه
دیر حاضر می شوند
"شهریار بهروز"
من برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها
که همیشه
دیر حاضر می شوند
"شهریار بهروز"
میخواهم وقتی که میروی
ای دخترک سفیدِ برفی
مرا هم با خود ببری
مردن که کاری ندارد
فقط بگو بمیر
دراز می کشم و
می میرم
آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب
و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
دست ها راست تر می گویند
تا چشم ها
من زنان زیادی را می شناسم
و مردانی را
لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز
فکر می کنم
از هزار و صد نسخه ی این شعر
سکوت را میپذیرم
اگر بدانم
روزی با تو سخن خواهم گفت