باید برای عاشقی دیوانه باشی
آتش خطر دارد ولی پروانه باشی
یک باغ گل را هم اگر دیدی بدانی
باید فقط دور و بر یکدانه باشی
باید برای عاشقی دیوانه باشی
آتش خطر دارد ولی پروانه باشی
یک باغ گل را هم اگر دیدی بدانی
باید فقط دور و بر یکدانه باشی
روز سختی تازه میفهمی هوادار تو کیست
بی کس و درمانده وقتی میشوی یار تو کیست
مشتری وقتی که بسیار است ٬ سرگرمی ولی
در کسادی تازه میفهمی خریدار تو کیست
می روم از قصّه ات دیگر کنارت نیستم
هر چه می خواهی بگو فکر شعارت نیستم
گر چه اقیانوسی و من ماهی بی ادّعا
هر چه بودم عاشقت حالا دچارت نیستم
هرروز تورا در شعرهایم
ورق می زنم
آنقدر
دوستت دارم
که برای
از تو
گفتن
تمام کاغذهای
دنیا را هم
کم می آورم
"مینا کاظمی"
صدای پا که می رفتی از آن شب، خاطرم مانده
از آن شب جان من رفت و غمی که می برم مانده
خبر کوتاه بود از تو، نمی مانم، خیالی نیست
تو بد کردی ولی در من، خیالت محترم مانده
بی تو بام خانه ای بودم که ویران می شدم
ازدحام ناله ای بودم که گریان می شدم
بی تو همچون کوچه ی "اختر" میان کوچه ها
یادگار کاوه ای بودم که زندان می شدم
فردا که جمعه بیاید
باز قرار است همه چیز هجوم بیاورد
بر سرِ لحظه هایم
باز قرار است از همان صبح
یادم بیاید که چقدر همه چیز
نیست
این روزها
قرار است غروب که شد
باز این بغضِ لعنتی
قل قلک بدهد سکوت
بی وقفه ام را .. .
شاید هم معجزه ای شود
تا چشمانم رو به این همه شومی باز می شود
تو نشسته باشی
تماشایم کنی
و بگویی
صبحِ جمعه ات بخیر
جانم
"عادل دانتیسم"