۱۶۷ مطلب با موضوع «قطعه ادبی» ثبت شده است
جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ب.ظ
حصار آسمان
ما دیر رسیدیم به هم
خیلی دیر
آنقدر که پاهایم برای رسیدن به تو
می دود اما نمی رسد
دستانم
دل آشفتگی هایم را
در دل شب تاب می دهد
تا آرام گیرم
چشمانم
همیشه نگران احساس توست
و طفلک دلم
مدام غم دوست داشتنت را
به جان می خرد
نازنینم
کمی از مهرت را برای من نگه دار
من تمام جانم را
برایت کنار گذاشته ام
"سارا قبادی"
شانه هایم گل داده اند
۱۶ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۴
۳
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
برای خانه سوخته
باز شاید بشود
خانه یی بنا کرد
دل سوخته را بگو چه کنیم؟
"نادر ابراهیمی"
کتاب: آتش بدون دود جلد هفتم
۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
می توانی ستارگان را انکار کنی
می توانی حرکت خورشید را انکار کنی
می توانی حقیقت را دروغ بخوانی
در عشق من اما ، تردیدی نداشته باش
"ویلیام شکسپیر"
- پی نوشت: یاد این بند از این ترانه افتادم که میگه:
سر بچرخونی، مسیر روبروت رو باختی
از پل تردید با قلبت گذر کن، با خودت
تردید - سیاوش قمیشی
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
ساده که میشوی؛
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
۲۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
خداوندا
دلم به این خوش است که میبینی و می دانی
و بالاتر از همه، می توانی
که چاره بنمایی گره های کور را
پیش تو حکم دگرگون نمی شود
من به تو ای ارحم الراحمین، ایمان دارم
به قدرتت، به بزرگی ات، به مهربانی و بنده نوازی ات
و چگونه از تو دور شوم
در حالی که چاره پیش توست و من بی چاره توام؟!
و تو اصرار کنندگان در دعا را دوست میداری
چون با "امید" به سوی تو می آیند
و برایشان مهم نیست چند بار به درِ بسته برخورند
منم، بنده شرمسار و خطاکارت
خداراشکر که گنهکارم!
و نیازی ندارم که بشمارم
چقدر خوبی کرده ام تا با آنها به سویت آیم...
من هیـــــــــــــــــــچ ندارم!
امیدی که هست، به لطف و کرم و فضل توست...
و من چه خوب میدانم که بندگان امیدوارت را دور نمیسازی
و چه خوب عاشقی که حتی کوله بار گناهم را نادیده میگیری
و چه جای ترس است وقتی در پناه تو باشم؟!
تو بی نهایتی
در بخشیدن، دادن، مهربانی، فضل و کرم
دیگر کجا روم؟
وقتی تو ملجا و مبدا و مقصد و مقصود منی...
آری گنهکارم ولی خدایا شکر
که تو را دارم
به توکل بر نام اعظمت
ببخش بر بنده کمتر از هیچِ خود
"حصار آسمان"
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
رفتی تا خوشبخت شوی
حالا من
حال کودکی را دارم که
نخ بادبادکش پاره شده!
مانده برای اوج گرفتنش
ذوق کند
یا برای از دست دادنش
گریه ...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰
۰
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
کجای این شهر قدم میزنی امشب؟!
بگو، میخواهم اتفاقی شال و کلاه کنم
باران را در کیفم بگذارم، لبخند را در دستم بفشارم
همه ی آن شوقی را که برای دیدنت دارم را بگذارم زیر پایم
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
۰
۰
حصار آسمان