حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۲۷ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: دیگر نویسندگان» ثبت شده است

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
با خورشید فرق داشته باشیم!

با خورشید فرق داشته باشیم!

خیلی مسخره است
شب به خانه رفتن
و صبح از آن بیرون زدن
ما باید
با خورشید فرق داشته باشیم!

"رسول یونان"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

ادامه مطلب...
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰ ۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

ادامه مطلب...
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
دست هایت دردهایم را تسلا می دهد

دست هایت دردهایم را تسلا می دهد

برمزارم گریه کن، اشکت مرا جان می دهد
ناله هایت بوی عشق و بوی باران می دهد

دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا
دست هایت دردهایم را تسلا می دهد

ادامه مطلب...
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۰ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست

بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست

سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست
چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست

تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت
خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست

فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست
سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست

گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست

گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است
خواستی بسته شود پنجره؟ باشد، کافیست

"حمید رضا دولتی"

  • پی نوشت: این شعر با صدای مهناز بهشتیان دکلمه شده که میتوانید آنرا از این [ لینک ] دانلود نمایید.
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بعد از آن عشقی که در بند نفاق افتاده است

بعد از آن عشقی که در بند نفاق افتاده است

بعد از آن عشقی که درما اتفاق افتاده است
چشم هایت ظاهرا از اشتیاق افتاده است
 
فال لازم نیست حتی از خطوط دست هات
می توان فهمید بین ما فراق افتاده است
 
سوختم اما وجودم روشنی بخش تو شد
قدر یک هیزم که آغوش اجاق افتاده است

این در و آن در زدن چیزی برای من نداشت
مثل گنجشکی که در دام اتاق افتاده است

ترس از این "دوستت دارم" به ما محدود نیست
در تمام شهر انگار اختناق افتاده است

درد دارد نقش عاشق پیشه را بازی کنیم
بعد از آن عشقی که در بند نفاق افتاده است

"محمد نجفی نوکاشتی"

  • پی نوشت: میتوانید دکلمه این شعر را با صدای مه لقا غلامپور از این [ لینک ] دانلود نمایید.
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو

شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو

از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام
خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو

ادامه مطلب...
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان