مرا بازیچه خود ساخت چون موسا که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسا را
نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم
که این دیوانه پرپر میکند یک روز گلها را
مرا بازیچه خود ساخت چون موسا که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسا را
نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم
که این دیوانه پرپر میکند یک روز گلها را
نشانه های اصلی که زمان پایان یک رابطه را مشخص می کنند. ادامه دادن یک رابطه چقدر به نفع توست؟ چگونه یک رابطه رنج آور سراسر تحقیر را پایان دهیم؟
آنچه در ادامه متن می خوانید فقط تلاشی است برای آگاه شدن و باز شدن چشمان ما به وضعیتی که در یک رابطه رو به افول داریم. تصمیم نهایی را شما باید بگیرید! و نه صرفا با خواندن یک مقاله؟!
مــن کــــــه در تنـــگ بــــرای تــو تـمـــاشــادارم
بــــا چـــــه رویـــــی بنــــویـســم غــم دریا دارم؟
دل پر از شوق رهایی سـت، ولی ممکن نیست
بـــــــه زبــــــان آورم ان را کـــــــــه تــمــنـــا دارم
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
کجا شد عهد و پیمان را چه کردی؟
امانتهای چون جان را چه کردی؟
چرا کاهل شدی در عشقبازی
سبک روحی مرغان را چه کردی؟
میخوام امشب یه داستان براتون تعریف کنم. قبلا این داستان رو شنیدین اما این یکمی متفاوته. در واقع یکم بومی شده! قدیمی ها نقل میکردن و وقتی بچه بودم مادرم برام تعریف میکرد. این داستان توی کلیله و دمنه هم اومده و توی کتاب ادبیات دوران دبیرستان هم هست. اما این کمی متفاوته. پس به خوندنش می ارزه. اسمش هست خیر و شر! اما اینجا اسمش هست، راه و نیم راه!
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم