بنا کن رسم دلداری، دل و جان دادنش با من
بده پیغام خود از دور اشارت کردنش با من
بسوزان هرچه میخواهی ولی دل را نوازش کن
بپا کن آتش عشقت، سیاوش بودنش با من
رها کن دود آتش را ولی یاد مرا هرگز
سیه کن آسمان با دود، نیلی کردنش با من
تو و دل دادن دریا، من و دنیایی از رؤیا
بزن کشتی به طوفانها به ساحل بردنش با من
ز هر دردی دری بگشا به هر آهنگ شادی کن
بزن بر تار و پود دل، مرتب کردنش با من
بمان بیدل ، بگو از دل، دل از دلواپسی کم کن
تو وا کن سفره ی دل را صبوری کردنش با من
"احمدرضا کاظمی"