صدای پا که می رفتی از آن شب، خاطرم مانده
از آن شب جان من رفت و غمی که می برم مانده
خبر کوتاه بود از تو، نمی مانم، خیالی نیست
تو بد کردی ولی در من، خیالت محترم مانده
صدای پا که می رفتی از آن شب، خاطرم مانده
از آن شب جان من رفت و غمی که می برم مانده
خبر کوتاه بود از تو، نمی مانم، خیالی نیست
تو بد کردی ولی در من، خیالت محترم مانده
بی تو بام خانه ای بودم که ویران می شدم
ازدحام ناله ای بودم که گریان می شدم
بی تو همچون کوچه ی "اختر" میان کوچه ها
یادگار کاوه ای بودم که زندان می شدم
تا کی طلب عشق کنم از دل سنگت ؟
سخت است دگر باور قلب و دل تنگت
دیریست که چشمم به سر را تو مانده
در دل به خدا غصهٔ جانکاه تو مانده
نمی دانم تو را امشب بِدِل مهمان کنم یا نه؟
همه درد و غم ِخود را به تو عنوان کنم یا نه؟
تمام ِنامه هایی که به تو دادم نخواندی را
من امشب از نگاه ِتو کنون پنهان کنم یا نه؟
ز چه گویم، زکجا؟ قصه دراز است هنوز
من و احساس تو که، مساله ساز است هنوز
من هواخواه تو هستم تو کمی عاشق من
آه آن عشق که آن، روح نواز است هنوز
بزن پلڪی به هم گاهی ببین من زندہ ام یا نه؟
شڪستی قاب چشمم را ببین جان ڪندہ ام یا نه؟
نشستہ روی این میز و عذابم را نمی بینی
تو را تا اوج این قصه خودم آوردہ ام یا نه؟
بہ این لبخند زیبای تو معصومانه می خندم
خبر داری تو از آہ پس از هر خندہ ام یا نه؟
قلم را دست می گیرم، خجالت می ڪشم از تو
تو می فهمی ڪه از عطر تنت آڪندہ ام یا نه؟
خودت را بردی و رفتی، من اما عاشقت ماندم
حسابم ڪن همین حالا ببین بازندہ ام یا نه؟
نگاهی ڪن به بالا و بگو در گوش من آیا
ڪسی می دید از بالا ڪه من هم بندہ ام یا نه؟
"حسین آهنے"
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
گوش کن "نبض دلم" زمزمه اش با تو یکیست