حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۱ مطلب با موضوع «ویدئو ها» ثبت شده است

جمعه, ۲۸ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۳۹ ب.ظ حصار آسمان
میدونستی خیلی باشرفی؟

میدونستی خیلی باشرفی؟

فلسطین این روزا سنگ محک خوبی شده برای شناخت بی شرف از با شرف! کسانی که تا دیروز سنگ مظلوم رو به سینه میزدن، گویا براشون فرقی هست بین انسان با انسان! مردم اوکراین انسانن ولی مردم فلسطین نه! مردم اوکراین حق دفاع و پس گرفتن حق خودشونو دارن که تمام دنیا و علی الخصوص ایران باید بهشون کمک کنه ولی برای مردم فلسطین همچنین حقی وجود نداره! و اون موقع تازه ازشون میشنوی که نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران! البته اینم فقط حرف گزافی بیش نیست چون همینها در بزنگاه های حساس نشون دادن که حاضر نیستن حتی یه دلار بخاطر کشورشون ضرر بدن! اون موقعست که ازشون میشنوی 85 میلیون ایرانی میخوان اصلا نباشن اگه خم به ابروی پسرم بیاد! 

اولاش که همشون به نوار غزه میگفتن نوار بهداشتی و ریشخند میکردن و توی دلشون قند آب میشد و درود بر اسراییل میگفتن! اما وقتی دیدن که همه دنیا از بی دین و آتئیست بگیر تا آمریکایی و مکزیکی و چینی و ژاپنی و کلمبیایی و ... با هر دینی و آیینی شدن حمایتگر فلسطین، بعضیاشون چنتایی استوری گذاشتن و توش گفتن نه به جنگ! یعنی حتی در این موقعیت هم حاضر نشدن از اربابانشون، یعنی آمریکا و اسراییل حرفی به میان بیارن! اینکه آمریکا جلوی چشم مردم دنیا محموله های متعدد تسلیحات جنگی رو اونجا خالی میکنه و میگه حامی حقوق اسرائیله! اینم مصداق کامل بی شرفی دیگه ای بود که ازشون شاهد بودیم. چقدر باید پست و رذل باشید که خیلی راحت چشمتون رو روی 75 سال تجاوز، غصب، کشتار و وحشی گری رژیم صهیونیستی ببندید و حالا در کنار اونها بایستید؟ از کی تا حالا دشمنی تون با جمهوری اسلامی سبب شده اینقدر پست و بی شرف بشید؟ والا مبارزان قدیم شرف داشتن. نارو نمیزدن. هیچوقت ضعیف کشی نمیکردن. هیچوقت حق گویی رو ترک نمیکردن. هیچ وقت طرف ظالم رو نمیگرفتن حتی اگر اون ظالم در ظاهر پشتیبانشون هم بود، رد میکردن! اونم اسرائیلی که هر ساله به مناسبت کشتار هزاران هزار ایرانی جشنی میگیرن به اسم پوریم و پایکوبی میکنن. این نسل نجس که از ایرانی جماعت متنفرن.

با جنایات اخیرشون به نظرم به نفعتونه هر چه سریعتر از ریشخند کردن بی گناهان و حمایت از ظالمان دست بردارید وگرنه چنان دچار قهر خدا بشید که تا عمر دارید نتونید قد راست کنید. با این جنایات اونها مرگ و نابودی خودشون رو جلو انداختن و هر کسی دمشو به دم اونها گره بزنه، محکوم به نابودیه.

حالا اما با این جریانات متوجه شدم که ما ایرانیه اسرائیلی داریم! مسلمان اسرائیلی داریم! بی دین اسرائیلی داریم! استاد دانشگاه اسرائیلی داریم! همه و همه از لج حکومت طرف ظالم رو گرفتن. کی چی؟ فلسطین این روزا سنک محک خوبی شده برای شناخت هدف اصلی کسانی که طی یکسال گذشته برای هر کشته ای ( چه اونایی که خودشون کشتن، چه اونایی که خودکشی کردن، چه اونایی که تصادف کردن، چه اونایی که اول گفتن کشته شدن بعد کاشف به عمل اومد که زنده هستن) یقه جر میدادن و میخواستن انتقامشونو از اون مامور بدبخت و سرباز وظیفه و اون راننده آمبولانس بیچاره و اون راننده اتوبوس از همه جا بیخبر و اون کاسب و مغازه داری که هشتش گرو نهشه بگیرن! همه این با شرف بازی ها رو از حسین رونقی که پاهای قطع شده اش توی زندان دراومد و یا نرگس محمدی که به علت زجرهایی که در زندان کشیده، لااقل سی کیلو چاق شده یاد گرفتن. خیلی رو میخواد که برای آرمیتا گراوند یقه جر بدی و برای مردم اوکراین خودتو بکشی ولی برای مردم غزه و فلسطین یا خفه خون بگیری، یا ریشخندشون کنی. این نشون میده همه اون ادعاها دروغه! خیلی رو میخواد بدون هیچ سند و مدرکی ارمیتا گراوند رو بندازی گردن حکومت ولی هزاران هزار نشونه واضح از جنایت رژیم صهیونیستی رو ببینی و انکار کنی! کورهایی که هر موقع منافعشون بچربه، میبینن و کرهایی که هر وقت دلشون بخواد میشنون! هم من میدونم و هم تو میدونی هر وقت یه حادثه ای مثل آرمیتا گراوند رخ میده، اینا توی پوست خودشون نمیگنجن و آرزو میکنن اون شخص بمیره تا اینا بتونن حداکثر استفاده رو بکنن. اگر کس و کار اون شخص بیان از حاشیه سازی ها دوری کنن، عین کفتار میفتن به جونشون و هزاران فحش و ناسزا بارشون میکنن و اونا اجیر شده حکومت میدونن ولی ما حق نداریم به اونها بگیم منافق و اجیر بی جیره مواجب دشمن!

خودشون میدونن دروغه، خودشون میدونن این مسیر اشتباهه، خودشون میدونن دارن نامردی و بی شرفی رو به نمایش میزارن اما ول کن نیستن. توی ماجرای سوریه، اگه ایران دفاع کنه، میشیم مدافعان اسد! توی ماجرای افغانستان، اگه کاری نکنیم، میشیم زیر دست طالبان! توی ماجرای اکراین باید وارد بشیم چون چشم آبی ها جونشون ارزشمنده. ولی توی ماجرای غزه، میشه نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران! 
همش میخوان ایران رو در جنگ هایی که یه تله بیش نیست بکشونن. هر چی گفتیم آقا اگر احمد مسعود نیاز به کمک داره، خب بیاید برید کمکشون. مثل مدافعان حرم که رفتن، شما هم بیاید برید افغانستان بجنگید! گفتن خب پاسپورت نداریم! الان هم میگن همه بسیجی ها و آخوندها و ارزشی ها رو بفرستید غزه! اونم با ایموجی تمسخر و لبخند! خب عزیزم تو که مدافعان حرم رو دیدی، نباید از این حرفا بزنی! اینایی که اسم بردی، یه روزی مدافعان حرم میشدن! داوطلبانه! نشون دادن از بذل جان نمیترسن! اگه بهشون پول میدن، خب تو هم برو! تو که اینقدر شجاعی که توی ایران هنوز دستگیر نشده، شلوارتو خراب میکردی، لنگ یه پاسپورت بودی برای کمک به احمد مسعود! ما خیلی قبولت داریم، بیا برو اصلا توی اکراین بجنگ! 

در ادامه شما رو به دیدن این ویدئوها دعوت میکنم!

ادامه مطلب...
۲۸ مهر ۰۲ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ب.ظ حصار آسمان
وقتی ازش استفاده نکنی، دیگه چه فرقی میکنه شکسته یا سالم؟!

وقتی ازش استفاده نکنی، دیگه چه فرقی میکنه شکسته یا سالم؟!

وقتی کسی رو دوست داری که اونم دوستت داره، شبیه اینه که دو نفر یه کش رو از دو سر بکشن. حالا خدا نکنه یه طرف کم بیاره و اون کش رو رها کنه. طرف مقابل سیاه و کبود میشه! از این به بعد دیگه سخت بها میده به احساسش و رها میکنه و میره. سرشو میندازه پایین و به کسی کاری نداره. چه بسا منتظره کسی بیاد و بهش پیله کنه و از انزوا درش بیاره. راستش وقتی طرف مقابلت هم مثل تو سفت و سخت داره کش رو میکشه، این بازی ارزش ادامه دادن رو داره. ولی وقتی شل گرفته و هر لحظه ممکنه از دستش دربره، میترسی و تو هم شل میکنی تا مبادا سیاه و کبود بشی. 

راستشو بخوای هیچ چیزی مثل بار اول ارزش امتحان کردن رو نداره. مثلا یه آهنگ جدید یا یه فیلم یا یه تفریح! تو چند بار میتونی یه آهنگ جدید رو بشنوی؟ خیلی خیلی که عالی باشه و دوستش داشته باشی، بعد از ده بار شنیدن، دیگه ازش متنفر میشی. گاهی با خودت میگی ای کاش ذهن ما هم مثل همین مرورگر یه حافظه کش داشت که میرفتم و خالیش میکردم تا ذهنم مجددا موقع شنیدن این آهنگ یا دیدن این فیلم یا تجربه عشق، براش تازگی داشته باشه و لذت ببری! حتما شنیدی که بعضیا وقتی بهت پیشنهاد دیدن یه فیلم رو میدن، بهت میگن ای کاش این فیلم رو ندیده بودم تا الان با تو میدیدمش! بعضی چیزا فقط یه باره. 


در نهایت توجه شما رو به دیدن این کلیپ جلب میکنم:

ادامه مطلب...
۰۱ تیر ۰۲ ، ۲۰:۰۸ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ب.ظ حصار آسمان
به این سادگی ها نیست!

به این سادگی ها نیست!

گاهی لازمه یه عمر بگذره تا قلق زندگی کردن دستت بیاد، بعد بیای از اول شروع کنی و زندگی رو با علم به دست اومده ات زندگی کنی! اما این یه عیب بزرگ داره، اونم اینه که ما فقط یه بار زنده ایم!
چقدر از حرفا رو نگفتیم، چون احساس میکردیم گفتنش سخته، ناممکنه، پر از احتمالات مختلفه! چه کارهایی که باید انجام میدادیم اما ندادیم چون احساس میکردیم شکست میخوریم، نمی رسیم، نمی تونیم!
من دارم کم کم از ترسام عبور میکنم. حرفایی رو زدم که می ترسیدم از گفتنشون. میترسیدم قضاوت بشم، شکست بخورم، بهم بخندن، دستم بندازن، یا شاید عیبه، زشته! اما.... بعد از گفتنشون، انگار یه کوه رو از روی دوشم برداشتن! راحت شدم. انگار یه بغض گلوگیری رو بعد از سالها قورت داده باشم و تماااااام...
چی شد؟ دارم زدن، تیربارانم کردن، کشتنم؟ نه... هیچکدوم از چیزایی که فکر میکردم اتفاق بیفته، اتفاق نیفتاد! برعکس دریچه های جدیدی از زندگی به روم باز شد. احساس کردم بزرگ تر شدم، قوی تر شدم... بعدش با خودم گفتم: فقط همین؟! یعنی این همه اون چیزی بود که ازش میترسیدم؟!
باور نمیکنی، زندگی ساده تر از اون چیزیه که فکر میکنی. اینقدر برای خودت با احتمالات نیومده، سختش نکن!

ادامه مطلب...
۲۲ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۵ ۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۳۹ ق.ظ حصار آسمان
لیک کس را دید جان دستور نیست!

لیک کس را دید جان دستور نیست!

حتما تا حالا با آدم هایی مواجه شدید که بدون هیچ شناختی از دیگران و صرفا با دیدن دو سکانس از زندگی یه آدم، بالا و پایین زندگی اونو ترسیم میکنن، جرم و جنایت ها و گناه هاشونو میشورن و براشون حکم صادر میکنن. این مورد برای منم خیلی اتفاق افتاده. هر شخصی حتی با وجود اینکه خودش توی زندگی خودش حضور داشته و از ریز و درشت زندگیش خبر داره باز هم نمیتونه در مورد اتفاقات زندگیش به طور قطعی نظر بده و دلیل اتفاقات و حوادث زندگیش رو به یه سری از کارها و تصمیماتش حواله بده و مرتبط بدونه. چه به برسه به دیگرانی که اصلا نمیدونن اون شخص کیه، چه احساساتی داشته، چه کارایی کرده، چه نیتی توی دلش بوده و چیکار میخواسته بکنه!

شما یه حرفی میزنی و میری ولی اون شخص تا ساعتها درگیر حرف تو و عوارض حرف توئه! شما همه چیزو با افکار و توهمات ذهنی خودت میسنجی و از واقعیت هر امری بی خبری. واقعیت فراتر از ذهنیات و خیالات من و توئه. واقعیت فراتر از استوری های واتساپی و اینستاگرامی یه شخصه. واقعیت فراتر و بعید تر از اون چیزیه که هر شخصی ناخوداگاه از خودش نشون میده یا سعی میکنه به صورت ارادی نشون بده. 

زندگی ها این روزا ویترینی شدن. یه چیز زیبایی ساختن که پشت ویترین بزارن و کلی هم برای سرپا نگهداشتن این دروغ به خودشون زحمت میدن تا دیگران در موردشون خوب فکر کنن! توی استوری و شبکه های اجتماعی همیشه شاد و خوش و خندان توی سفر و گردش و مهمونی ولی توی زندگی واقعی همیشه جنگ و دعوا. یه ساعت حوصله همدیگه رو ندارن ولی توی استوری قربون همدیگه میرن. روز زن، روز مرد، روز فلان و بهمان استوری میزران و بهم تبریک میگن ولی توی واقعیت همون یه تبریک خشک و خالی رو هم به هم نمیگن. لب از لب وا نمیکنن که بهم بگن چقدر دوستش دارن ولی توی استوری ها برا هم صد دفعه فدا میشن! حالا جالب اینه که همون استوری ها رو از همون فرد مخفی میکنن! چون میدونن دروغه و نمیخوان رفتار متظارانه خودشون لو بره! سالی یه بار یه کتاب نمیخونن ولی توی استوری تند و تند عکس از کتاب خوندنشون میزارن. سعی میکنن خودشون و زندگیشون رو عالی و برتر نشون بدن.

نمیخواد توی مجازی حتی یه سکانس از زندگیتو بزاری. اصلا به دیگران چه که تو زندگیت چطوریه؟ اگه قراره استوری تبریک برای کسی بزاری، سعی کن همون تبریک رو به صورت واقعی بهش بگی. اینکه زندگیت عالی باشه ولی دیگران فکر کنن زندگیت کسل کننده و به درد نخوره، خیلی بهتر از اینه که زندگیت داغون و آش و لاش باشه ولی دیگران فکر کنن هر لحظه زندگیت داری توی خوشی غلت میزنی. این تابلوی هنری یه دروغه که ساختی و مهم اینه که خودت میدونی پشت این تابلو چه افتضاحی برپاست. دردسر اینجاست که مردم همیشه تو و زندگی تو رو بهتر و بالاتر از اونی که هست ببینن. چون اینجوری مجبوری همیشه بالا بپری تا بهشون ثابت کنی وضعیتت بهتر از قبل شده. به قول دکتر هلاکویی، راحتی و آسودگی زندگی در اینه که مردم همیشه تو رو بیست الی سی درصد کمتر و بدتر از اون چیزی بدونن که واقعا هستی. چون دیگه لازم نیست خودتو زحمت بدی و دروغ بگی تا در موردت خوب فکر کنن. و وقتی خود واقعیت رو ببینن، ازت دور نمیشن چون میبینن از تصورشون بهتر و بالاتر بودی.

اصلا چه نیازی داری دیگران در موردت بیشتر بدونن؟ چه نیازی هست تلاش کنی بهتر به نظر بیای؟ این تلاش خیلی از انرژی روز و روزگارت رو ازت میگیره. خسته و فرسوده میشی. خودت باش! همونطور که هستی. اگه خوبی یا به! یادت باشه خوبی و بدی در ذهن آدما معنای متفاوتی داره. پس اگه قرار باشه با توجه به ذهنیت افراد، خودمون رو تعریف کنیم، باید هر لحظه به رنگی باشیم. 

ادامه مطلب...
۱۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۳۹ ۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۱:۰۹ ب.ظ حصار آسمان
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم

آنقدر داغ به جانم که دماوند منم

به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

آن به هر لحظه تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم

و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چنبره زد کار به دستم بدهد

من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بند توام آزادم

بی تو بی کار و کسم، وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی، من مفلوک دو مشتم خالیست

تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ساطورم

#علیرضا_آذر #امیرعباس_گلاب #بمب_جنون
قطعه ای از شعر #تومور2

ادامه مطلب...
۳۰ بهمن ۰۱ ، ۱۳:۰۹ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۱۶ ب.ظ حصار آسمان
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها

تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها

ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها

چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب ها

تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست؟
خون مسیح مانده به روی صلیب ها!

برخیز و بزم شب زدگان را به هم بزن
ای آشنا به ندبه و اشک غریب ها

تعجیل کن به خاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها

#نغمه_مستشار_نظامی


ادامه مطلب...
۱۳ خرداد ۰۱ ، ۲۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۲۶ ب.ظ حصار آسمان
سوره توبه رسیده ست به بسم الله اش!

سوره توبه رسیده ست به بسم الله اش!

پشیمانی. کلامی که گاه شیرین و گاه دردناکه. بعضی ها اعتقاد دارن باید از همه فاصله بگیرن و فکر میکنن انسانها به دور از همدیگه میتونن به اون جنبه پررنگ و خیلی عالی وجودشون برسن. خیلی از خصوصیات انسانی که جزء شخصیت ما محسوب میشن، در جامعه و در میان جمع معنا پیدا میکنن. بخشش، وفاداری، مهربانی، سخاوت، صداقت، شرافت، درستکاری، پاکدامنی، عشق و ... بدون حضور در اجتماع، اصلا معنایی ندارن! به چی کسی میخوای راست بگی، به کی میخوای وفا کنی، کی رو میخوای ببخشی، به چه کسی میخوای عشق بورزی، وقتی تنهایی؟! باید در اجتماع قرار بگیری و باید روی اعصابت رژه برن و بر خلاف میلت حرکت کنن تا میزان صبر، بخشش، صداقت، درستکاری و ... خودت رو بتونی بسنجی!

و اما پشیمانی! پشیمانی همون چیزیه که به قول جبران خلیل جبران، "او شبانگاهان ناخوانده در را می کوبد، تا مردمان بیدار شوند و بر خود بنگرند". آیا برای پشیمان شدن و بازگشتن، نیازی هست در اجتماع باشیم؟ جواب اینه که تا در اجتماع نباشیم، پشیمانی ما بر گناهانمان نمی چربد! و تصمیمی برای بازگشت نخواهیم داشت. باید با عواقب عملمون به طور کامل روبرو بشیم تا بفهمیم چه کار کردیم و این کار توسط انسانی شبیه خودمون انجام خواهد شد. حقی رو میخوریم، و حقمون خورده میشه! دلی رو میشکنیم، و دل آرزده خواهیم شد! این برای شروع... اما در ادامه آیا نیازی برای حضور در اجتماع داریم؟ برای جبران و بازگشت، آیا نیاز هست وارد مردم بشیم یا به تنهایی باید انجامش بدیم؟

پشیمانی یعنی، از عملی که انجام دادیم، شرمنده باشیم، و بخواهیم که جبران کنیم! جبران یک عمل، در تنهایی چطور ممکنه؟ چطور ممکنه در تنهایی، دلی که شکستیم رو ترمیم کنیم؟ یا حقی که خوردیم رو برگردونیم؟ شدنی نیست. پس اینقدر به دنبال تنهایی نگردیم. 

ماجرای عجیبی در کتاب "تو همه اندیشه ای" داگ هوپر نقل شده که جا داره اینجا بیانش کنم. "پل" یکی از زندانیان زندان فوسوم بود که بخاطر مشکلات روحی تحت درمان یه روانشناس قرار گرفته. پل میگه من و مادرم تنها زندگی میکردیم. مادرم پیر شده بود و بیناییش کم شده بود و دلش میخواست من زودتر برم خونه تا براش کتاب بخونم و من کاملا بی توجه به خواسته اش هر شب با رفقام تا اواخر شب بیرون میموندیم. تا اینکه یک شب دیروقت برگشتم خونه و دیدم مادرم با چشمانی باز، با کتابی در آغوش و چشم به در، روی صندلی از دنیا رفته. او منتظر من بود که براش کتاب بخونم. بعد از اون دیگه هیچی برام مهم نبود و به انواع کارها رو آوردم و در نهایت به زندان افتادم. پل از نظر روانی بسیار درهم آشفته بود. تنها چیزی که روانشناس تونست بهش بگه این بود: " پل، با این اشتیاقی که به جبران گذشته ها داری، مطمئن هستم که خداوند روزی به تو فرصت دوباره خواهد داد". پل سالها بعد از زندان آزاد میشه و از اطراف شهر میگذره که ناگهان چشمش به تابلویی میخوره که روش نوشته" نقاهت گاه". میگه احساس کردم دلم میخواد برم نقاهت گاه. پس رفتم و روبروی منشی اونجا ایستادم و گفتم، آیا اینجا کسی هست که بخواد براش کتاب بخونم؟ منشی با تعجب نگاهم کرد و گفت، بله! و من رو به اتاقی برد که یه پیرزن نابینا روی صندلی با کتابی توی دستاش و چشمانی منتظر در اون اتاق نشسته بود. به محض ورودم به اتاق، کتاب رو به سمت من دراز کرد. و من نشستم و براش کتاب خوندم. در طول چند هفته بارها براش کتاب خوندم تا اینکه یک شب موقعی که داشتم براش کتاب میخوندم احساس کردم که تغییری ایجاد شده. و به اون پیرزن که نگاه کردم، دیدم مادرم داره با لبخند نگاهم میکنه! چشمامو بستم و باز کردم و باز مادرمو دیدم که لبخند میزد... باز چشمامو بستم و باز کردم و این بار اون خانم سالخورده رو دیدم. ناگهان احساس ناخوشایندی که سالها با من بود، به یکباره از بین رفت و تمام تاسف و اندوهی که به دوش می کشیدم، از بین رفته بود. فهمیدم که مادرم من رو بخشیده و احساس سبکی کردم.

لازمه پشیمانی، جبران گذشته هاست. نمیشه بگی از الان من دیگه پشیمونم و خدایا لطف کن گذشته هام رو خط بزن. اعمالی که انجام دادیم و به ضرر دیگران منتهی شده، باید جبران بشه. همچنین اعمالی که به ضرر خودمون هم تمام شده، باید جبران بشه. بعید نیست خودِ عالی ما، در عالم قیامت جلوی ما رو بگیره و بگه، چرا من رو به این روز انداختی؟ در حالی که هم نعمت داشتی، هم توان، هم فرصت؟ استیو هاروی یه جا یه حرف خیلی جالبی زد. گفت بعضیها اعتقاد دارن بعد از توبه، کاملا پاک میشن عین روزی که از مادر متولد شدن. اما من میدونم که اون ناپاکی، همچنان با من خواهد موند. واقعیت اینه که کارهایی که ما میکنم، روح ما رو کدر میکنه. یه پارچه سفید رو در نظر بگیر که کثیف میشه، لک میفته. بعد میشوریش. آیا مثل روز اولش شد؟ اینکه میگن خدا میبخشه، از بخشش و بزرگواری خداست که اون ناپاکی رو نادیده میگیره وگرنه واقعیت اینه که ما فرصتی رو از دست دادیم و موقعیتی رو خراب کردیم که میتونستیم خیلی خوب بدرخشیم!

در نهایت توجه شما رو به تکه ای از فیلم "داستان عامه پسند" یا Pulp Fiction 1994 جلب میکنم که در IMDB نمره 8.9 رو کسب کرده. در این فیلم دو تبهکار (جان تراولتا و ساموئل ال جکسون) مورد شلیک گلوله قرار میگیرن ولی هیچکدوم از گلوله ها بهشون برخورد نمیکنه. یکیشون متنبه میشه و به فکر فرو میره و زندگیشو اصلاح میکنه و اون یکی عین خیالش نیست و انکار میکنه و ادامه میده تا...

ادامه مطلب...
۰۴ آذر ۰۰ ، ۲۰:۲۶ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان