حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۳۹ ق.ظ حصار آسمان
لیک کس را دید جان دستور نیست!

لیک کس را دید جان دستور نیست!

حتما تا حالا با آدم هایی مواجه شدید که بدون هیچ شناختی از دیگران و صرفا با دیدن دو سکانس از زندگی یه آدم، بالا و پایین زندگی اونو ترسیم میکنن، جرم و جنایت ها و گناه هاشونو میشورن و براشون حکم صادر میکنن. این مورد برای منم خیلی اتفاق افتاده. هر شخصی حتی با وجود اینکه خودش توی زندگی خودش حضور داشته و از ریز و درشت زندگیش خبر داره باز هم نمیتونه در مورد اتفاقات زندگیش به طور قطعی نظر بده و دلیل اتفاقات و حوادث زندگیش رو به یه سری از کارها و تصمیماتش حواله بده و مرتبط بدونه. چه به برسه به دیگرانی که اصلا نمیدونن اون شخص کیه، چه احساساتی داشته، چه کارایی کرده، چه نیتی توی دلش بوده و چیکار میخواسته بکنه!

شما یه حرفی میزنی و میری ولی اون شخص تا ساعتها درگیر حرف تو و عوارض حرف توئه! شما همه چیزو با افکار و توهمات ذهنی خودت میسنجی و از واقعیت هر امری بی خبری. واقعیت فراتر از ذهنیات و خیالات من و توئه. واقعیت فراتر از استوری های واتساپی و اینستاگرامی یه شخصه. واقعیت فراتر و بعید تر از اون چیزیه که هر شخصی ناخوداگاه از خودش نشون میده یا سعی میکنه به صورت ارادی نشون بده. 

زندگی ها این روزا ویترینی شدن. یه چیز زیبایی ساختن که پشت ویترین بزارن و کلی هم برای سرپا نگهداشتن این دروغ به خودشون زحمت میدن تا دیگران در موردشون خوب فکر کنن! توی استوری و شبکه های اجتماعی همیشه شاد و خوش و خندان توی سفر و گردش و مهمونی ولی توی زندگی واقعی همیشه جنگ و دعوا. یه ساعت حوصله همدیگه رو ندارن ولی توی استوری قربون همدیگه میرن. روز زن، روز مرد، روز فلان و بهمان استوری میزران و بهم تبریک میگن ولی توی واقعیت همون یه تبریک خشک و خالی رو هم به هم نمیگن. لب از لب وا نمیکنن که بهم بگن چقدر دوستش دارن ولی توی استوری ها برا هم صد دفعه فدا میشن! حالا جالب اینه که همون استوری ها رو از همون فرد مخفی میکنن! چون میدونن دروغه و نمیخوان رفتار متظارانه خودشون لو بره! سالی یه بار یه کتاب نمیخونن ولی توی استوری تند و تند عکس از کتاب خوندنشون میزارن. سعی میکنن خودشون و زندگیشون رو عالی و برتر نشون بدن.

نمیخواد توی مجازی حتی یه سکانس از زندگیتو بزاری. اصلا به دیگران چه که تو زندگیت چطوریه؟ اگه قراره استوری تبریک برای کسی بزاری، سعی کن همون تبریک رو به صورت واقعی بهش بگی. اینکه زندگیت عالی باشه ولی دیگران فکر کنن زندگیت کسل کننده و به درد نخوره، خیلی بهتر از اینه که زندگیت داغون و آش و لاش باشه ولی دیگران فکر کنن هر لحظه زندگیت داری توی خوشی غلت میزنی. این تابلوی هنری یه دروغه که ساختی و مهم اینه که خودت میدونی پشت این تابلو چه افتضاحی برپاست. دردسر اینجاست که مردم همیشه تو و زندگی تو رو بهتر و بالاتر از اونی که هست ببینن. چون اینجوری مجبوری همیشه بالا بپری تا بهشون ثابت کنی وضعیتت بهتر از قبل شده. به قول دکتر هلاکویی، راحتی و آسودگی زندگی در اینه که مردم همیشه تو رو بیست الی سی درصد کمتر و بدتر از اون چیزی بدونن که واقعا هستی. چون دیگه لازم نیست خودتو زحمت بدی و دروغ بگی تا در موردت خوب فکر کنن. و وقتی خود واقعیت رو ببینن، ازت دور نمیشن چون میبینن از تصورشون بهتر و بالاتر بودی.

اصلا چه نیازی داری دیگران در موردت بیشتر بدونن؟ چه نیازی هست تلاش کنی بهتر به نظر بیای؟ این تلاش خیلی از انرژی روز و روزگارت رو ازت میگیره. خسته و فرسوده میشی. خودت باش! همونطور که هستی. اگه خوبی یا به! یادت باشه خوبی و بدی در ذهن آدما معنای متفاوتی داره. پس اگه قرار باشه با توجه به ذهنیت افراد، خودمون رو تعریف کنیم، باید هر لحظه به رنگی باشیم. 

ادامه مطلب...
۱۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۳۹ ۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۱۲ ب.ظ حصار آسمان
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"

تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"

هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی
که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی

بزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالا
که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی

که چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانان
به دمی چراغشان را ز چه رو نمی‌نشانی

بگذار کاهلی را چو ستاره شب‌روی کن
ز زمینیان چه ترسی که سوار آسمانی

دو سه عوعو سگانه نزند ره سواران
چه برد ز شیر شرزه سگ و گاو کاهدانی

سگ خشم و گاو شهوت چه زنند پیش شیری
که به بیشه حقایق بدرد صف عیانی

نه دو قطره آب بودی که سفینه‌ای و نوحی
به میان موج طوفان چپ و راست می‌دوانی

چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت
به فلک رسد کلاهت که سر همه سرانی

چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد
سفر درشت گردد چو بهشت جاودانی

تو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانی
که بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانی

تو اگر روی و گر نی بدود سعادت تو
همه کار برگزارد به سکون و مهربانی

چو غلام توست دولت کندت هزار خدمت
که ندارد از تو چاره و گرش ز در برانی

تو بخسپ خوش که بختت ز برای تو نخسپد
تو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانی

به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی
که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی

خمش ای دل و چه چاره سر خم اگر بگیری
دل خنب برشکافد چو بجوشد این معانی

دو هزار بار هر دم تو بخوانی این غزل را
اگر آن سوی حقایق سیران او بدانی


#مولانا
دیوان شمس


در فضای مجازی بیت زیر رو به نام مولانا انتشار میدن در حالی که در هیچ کجای اشعارش یافت نشد!

اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تَرَی" چه "لن ترانی"

۰۲ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۱۲ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
حصار آسمان