حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۰۹ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
عشق آن است که رودی سرِ عاشق شدنَش

عشق آن است که رودی سرِ عاشق شدنَش

وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
کار و بارت به غمِ چشم سیاهی بکشد

قصه ام قصه سرباز غریبی شده که
کار عشقَش به درِ خانة شاهی بکشد

این خودش حس غریبیست، نمیدانم چیست؟
اینکه هر روز مرا جانب راهی بکشد

عشق آن است که رودی سرِ عاشق شدنَش
جای دریا تنِ خود را ته چاهی بکشد

روزهاییست که در آتش خود میسوزم
آدمی خلق شده بار گناهی بکشد

گفته بودند که سیگار مضر است ولی
هر که عاشق شده رسم است که گاهی بکشد

در خودم غرق، گدایی سرِ کوچه میگفت
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد

#امیر_نظام_دوست

۲۰ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
رفتنت کبریت کشیدن بود!

رفتنت کبریت کشیدن بود!

رفتنت؛
کبریت کشیدن بود
در انبار کاهی که
از چهار طرف در معرض باد است!
خانه را
هم سوخت؛ هم بر باد داد ...
  
#رضا_کاظمی

 

مگر‌چندباز زندگی‌میکنیم که حتی نمیتوانیم در همان بُرهه از زندگی مان عاشق بمانیم و عاشقی کنیم
ما گیجِ دوستت دارم های یک طرفه شده ایم
تا کسی احساسش و خواستنش را به رویمان می آورد
سرد میشویم
جوابِ پیام هایش را یکی در میان میدهیم و
به خود میگوییم همینطور بهتر است. "مگر چند بار زندگی میکنیم که بگذاریم فکرکند احساسی نداریم"
کاش برای یک بارهم که شده
غرورمان را زیر پایمان میگذاشتیم
و به زبان می آوردیم حرف های دلمان را...
زندگی کوتاه تر از آن است که نگوییم "دوستت دارم"
نگاه کن ...
دنیا پر است از دوستت دارم های زنده به گور شده ای که هرگز شنیده نشد!
  
#مائده_زمان

۱۹ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
همیشه میگفت منو هیچ وقت از رفتن نترسون!

همیشه میگفت منو هیچ وقت از رفتن نترسون!

همیشه میگفت منو هیچ وقت از رفتن نترسون!
من همیشه در حال رفتنم، هیچ وقت به هیچ جایی عادت نکردم چون همیشه داشتم میرفتم!
رفتن فعلیه که قدرت میخواد، باید اعتماد به نفس بالایی داشته باشی که بزاری بری و ترک کنی
همینطور هم یه دل بسیار بی رحم!
آدمای دل نازک نمیتونن ترک کنن
نمیتونن برن
نمیتونن کسی رو یه جا تنها بزارن!
من اگه میگم منو از رفتن نترسون، چون من زیادی دیدم رفتن آدمای مختلف رو!
دیگه پوستم کلفت شده
اما خودم هیچ وقت از دل کسی نرفتم
خودم هیچ وقت کسی رو با بی رحمی ترک نکردم!
میدونی چیه؟!
اینا تاوان داره...
یه روز تاوان رفتن ها رو پس میدن
اونایی که میتونستن بمونن اما رفتن!!
 
#محسن_دعاوی

۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!

صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!

صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!
زندگی پشت سرت از تب و تاب افتاده

عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود
بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده

تا تو بودی نفسم وام از این عشق گرفت
بعد تو کار به میدان حساب افتاده

قسمتم نیستی ای سینی میناکاری
که منم کاسه ی از رنگ و لعاب افتاده

در پی ات می دوم و کودکی ام کفش به دست
و تو آن دسته گل تازه به آب افتاده

#علی_صفری

۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
گفت عشق نه! بیا تا همیشه دوست بمانیم

گفت عشق نه! بیا تا همیشه دوست بمانیم

گفت عشق نه!
بیا تا همیشه دوست بمانیم!
دستش را رها کردم و گفتم:
ببخشید!
ما به کسی که
برایش روزی چند بار
از درون فرو میریزیم
دوست نمی گوییم!
 
#فرید_صارمی
 
 

از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
من تا به حال ندیده ام کسی دلباخته ی کسی باشد و بتواند حتی برای یک روز هم بیخبر باشد از او...
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
وقتی از من بی خبری!
وقتی نمیدانی حالِ الانِ من چیست!
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
من ندیده ام که کسی دلباخته ی کسی باشد و حاضر نباشد کمی از غرورش چشم پوشی کند!
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
وقتی میدانی که بی تو بیمار میشوم و با بی رحمیِ تمام به آسانی میروی...
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
وقتی میدانی سخت گرفتارِ توام و در نبودت دلتنگی گونه هایم را خیس میکند و باز نمی آیی...
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
وقتی میدانی اگر باشی حالِ من خوبِ خوب میشود،خندیدن را به یاد می آورم، و خوشبختی برایم معنا پیدا میکند
اما نمی آیی...
اما نمی مانی...
برای من از دوست داشتن حرفی نزن،
تو از دوست داشتن هیچ چیز نمیدانی...!
 
#المیرا_دهنوی

۱۹ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تا غمت خار گلو هست، گلوبند چرا؟

تا غمت خار گلو هست، گلوبند چرا؟

چشمها – پنجره‌های تو – تأمل دارند
فصل پاییز هم آن منظره‌‌‌ها گل دارند

ابر و باد و مه و خورشید و فلک مطمئنم
همه در گردش چشم تو تعادل دارند

تا غمت خار گلو هست، گلوبند چرا
کشته‌ هایت چه نیازی به تجمل دارند

همه‌ جا مرتع گرگ است، به امید که‌ اند
میش‌ هایم که ته چشم تو آغل دارند

برگ با ریزش بی‌وقفه به من می‌گوید
در زمین خوردن عشاق تسلسل دارند

هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه‌ ی کوه تحمل دارند

#مژگان_عباسلو

۱۸ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ما چقدر خسته ایم!!

ما چقدر خسته ایم!!

چه کسی می داند
آنانکه که باهمند
چقدر باهمند؟
یا آن که می رود
تا کجا می تواند
دور شود از آدم؟
 
بیا دراز بکشیم
بیا دراز به دراز آدمهایی که از ما رفته اند
بخوابیم
به هم نگاه کنیم
اما
هیچ چیز نگوییم
 
آنوقت هر کداممان
گمان کنیم دیگری
فقط چیزهایی را گفته که می خواستیم
 
چراغهای دنیا را خاموش کن عزیزم!
ما
چقدر
خسته ایم!
 
#رویا_شاه_حسین_زاده

۱۷ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان