حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گمشده» ثبت شده است

جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
خون عشاق نخفته ست و نخسبد به جهان

خون عشاق نخفته ست و نخسبد به جهان

بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان
رندی از حلقه ما گشت در این کوی نهان

مدتی هست که ما در طلبش سوخته ایم
شب و روز از طلبش هر طرفی جامه دران

هم در این کوی کسی یافت ز ناگه اثرش
جامه پرخون شده او است ببینید نشان

خون عشاق کهن خود نشود تازه بود
خون چو تازه است بدانید که هست آن فلان

همه خون ها چو شود کهنه سیه گردد و خشک
خون عشاق ابد تازه بجوشد ز روان

تو مگو دفع که این دعوی خون کهن است
خون عشاق نخفته ست و نخسبد به جهان

غمزه توست که خونی است در این گوشه و بس
نرگس توست که ساقی است دهد رطل گران

غمزه توست که مست آید و دل ها دزدد
قصد جان ها کند آن سخت دل سخته کمان

داد آن است که آن گمشده را بازدهی
یا چو او شد ز میانه تو درآیی به میان

گر ز میر شکران داد بیابی ای دل
شکر کن شو تو گدازان چو شکر با شکران

گر چنان کشته شوی زنده جاوید شوی
خدمت از جان چنین کشته به تبریز رسان


"مولانا"
دیوان شمس

۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ حصار آسمان
ای دل گریان کنون بر همه عالم بخند

ای دل گریان کنون بر همه عالم بخند

خواجه سلام علیک، گنج وفا یافتی
دل به دلم نه که تو، گمشده را یافتی

هم تو سلام علیک، هم تو علیک السلام
طبل خدایی بزن، کاین ز خدا یافتی

خواجه تو چونی بگو، در بر آن ماه رو؟
آنک ز جان برترست، خواجه کجا یافتی؟

ساقی رطل ثقیل از قدح سلسبیل
حسرت رضوان شدی، چونک رضا یافتی

ای رخ چون زر شده، گنج گهر برزدی
وی تن عریان کنون، باز قبا یافتی

ای دل گریان کنون بر همه عالم بخند
یار منی بعد از این، یار مرا یافتی

خواجه تویی خویش من، پیش من آ، پیش من
تا که بگویم تو را، من که که را یافتی

کوس و دهل می‌زنند بر فلک از بهر تو
رو که تویی بر صواب، ملک خطا یافتی

بر لب تو لب نهاد زان شکرین لب شدی
خشک لبان را ببین، چونک سقا یافتی

خواجه بجه از جهان، قفل بنه بر دهان
پنجه گشا چون کلید، قفل گشا یافتی

"دیوان شمس - مولانا"

۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۱۰ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟

آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟

این روزها که می گذرد ، هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند

ادامه مطلب...
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
در پی آن گمشده‌ای هستی که با تو هست و نیست

در پی آن گمشده‌ای هستی که با تو هست و نیست

ساده بگویم
نگاه زاده‌ی علاقه است
وقتی دو چشم روشن عشق
به تو نگاه می‌کند
تو دیگر از آن خود نیستی

ادامه مطلب...
۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
خدا کسی که احساسش کند، نداشت

خدا کسی که احساسش کند، نداشت

هرکسی گمشده ای دارد
و خدا گمشده ای داشت
هرکسی دوتاست
و خدا یکی بود
و یکی چگونه می توانست باشد؟

ادامه مطلب...
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان