حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقدیر» ثبت شده است

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ حصار آسمان
پاسخ خویش را خواهیم گرفت اگر...

پاسخ خویش را خواهیم گرفت اگر...

آنگاه که تقدیر نیست
و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست
خواستن اگر با تمام وجود
با بسیج همه اندامها و نیروهای روح
و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند
اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم
یک خواستن مطلق شویم
و اگر با هجوم و حمله های صادقانه
و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم
پاسخ خویش را خواهیم گرفت...

"دکتر علی شریعتی"

  • پی نوشت: هیچوقت از چیزی که بهش اطمینان داری، دست نکش. نزار ناامیدی راهتو سد کنه. از خدا بخواه و یقین داشته باش که هر آن ممکنه حاجتت روا بشه.
۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم

به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم

به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم
به سر، هوای تو دارم از زمین سیرم

دلم شبیه درخت آن چنان پر از مهر است
که سایه از سر هیزم‌شکن نمی‌گیرم

ادامه مطلب...
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
فال نخوانده‌ی تو منم!

فال نخوانده‌ی تو منم!

فال‌مان هرچه باشد
باشد ...
حال‌مان را دریاب !
خیال‌کن حافظ را گشوده‌ای و می‌خوانی :
« مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید »
یا
« قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود »
چه فرق ؟
فال نخوانده‌ی تو
منم!

"محمدعلی بهمنی"

۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست

بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست

سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست
چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست

تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت
خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست

فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست
سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست

گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست

گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است
خواستی بسته شود پنجره؟ باشد، کافیست

"حمید رضا دولتی"

  • پی نوشت: این شعر با صدای مهناز بهشتیان دکلمه شده که میتوانید آنرا از این [ لینک ] دانلود نمایید.
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین

شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ادامه مطلب...
۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
هر که از عشق مبرّا بشود، متهم است

هر که از عشق مبرّا بشود، متهم است

مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است
لذت عشق من و تو، نرسیدن به هم است

ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم
عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم است

ادامه مطلب...
۲۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ حصار آسمان
ای آرامش محض - دست نوشته

ای آرامش محض - دست نوشته

رو به سوی تو گام می نهم
تقدیر من این بود که به سوی تو بیایم
و سرنوشت من است که در تو حل شوم
ای آرامش محض
بگذار آرام یابم
کشتی به گل نشسته ای هستم که روی سوی تو آورده بود
باید به سوی کرانه های بی پایان تو بیایم
کمکم کن، یاری ام کن که در خود گم نشوم
دستانم را بگیر، این کشتی به امید تو وارد این دریای طوفانی شد
خورشید عمرم رو به افول است.
فرصت برای شناختی دیگر نیست
دستانم را باد به تاراج برده
چشمانم کور سویی در آن سوی کرانه ها مشاهده میکند
نوری در آن سوی آسمان می درخشد
و حسرتی بر دل گذاشته ای که تاب و توان را از من گرفته
چشمانم دیگر کم شو شده اند
آب دریا از گریه شبانه روزم سر ریز میکند به سوی کشتزار ها
و وای به حال کشتزارها اگر این آب نمکین به آنها برسد...
بنگر به حال خسته ام
به امیدی که نقش بر آب شده
هر شبی که ماه رخ تو میدرخشد، مرا در امواج مد های خود غرق میکنی
وای از این جزر و مد ها
تو در من خیره ای و مرا نظاره میکنی
پس چگونه است حال تو با عشق؟
مگر نمیگفتی دوستم داری؟
پاهایم تاب رفتن ندارند...
آب دریا بیش از اندازه عمیق است و متلاطم
من از غرق شدگانی هستم که رو به سوی تو آورد
اکنون شبی دیگر در راه است
شکستنی دیگر
تنهایی های بی پایانی دیگر
که جز صدای امواج، دیگر هیچ چیز شنیدنی نیست
جز عشق تو هیچ دلیل برای ورود به این دریای خطر نداشتم
ای تنها دلیل زندگانی ام
ای کور سوی امید رهایی ام
ای مقصد و مقصود و منتهای من
بازگرد....در راه ماندگان را یاری کن...
کشتی شکستگانی که به سوی تو آمده اند را یاد کن
بیا و شبی بر بالینم باش
بیا و شبی نوازشگرم باش
بگذار آرام جان دهم. بگذار آرام یابد قلب بی کسم

"حصار آسمان"

۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان