حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تمنا» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۳ ق.ظ حصار آسمان
چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم؟

چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم؟

ماه خندید به کوتاهی شور و شعفم
دست بردم به تمنا و نیامد به کفم

کشش ساحل اگر هست چرا کوشش موج؟
جذبه ی دیدن تو می کشد از هر طرفم

راه تردید، مسیر گذر عاشق نیست!
چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم؟

پدرانم همه سرگشته ی حیرت بودند
من اگر راه به جایی ببرم، نا خلفم!

زخم بیهوده مزن، سینه ام از قلب تهی است
بهتر آن است که سربسته بماند صدفم!


"فاضل نظری"

۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۷:۱۳ ۲۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
یک تیر رها شد به گلوى غزل من

یک تیر رها شد به گلوى غزل من

پیچیده تر از بند نگاهت تله اى نیست
بگذار که صید تو شوم، مسئله اى نیست

وقتى دلمان ساکن یک منزل نور است
انگار میان من و تو فاصله اى نیست

ادامه مطلب...
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد

درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد

پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد

چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد

ادامه مطلب...
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟

هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟

هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟
یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیـــدی؟

آیــا تـو هـم  هــر پــرده ای را تا گشودی
از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟

ادامه مطلب...
۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟

سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟

مــن کــــــه در تنـــگ بــــرای تــو تـمـــاشــادارم
بــــا چـــــه رویـــــی بنــــویـســم غــم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی سـت، ولی ممکن نیست
بـــــــه زبــــــان آورم ان را کـــــــــه تــمــنـــا دارم

ادامه مطلب...
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ حصار آسمان
بگو تو هم دوستم داری - دست نوشته

بگو تو هم دوستم داری - دست نوشته

در دنیایی هستیم که آدمهایش از سنگند و آهن
که دل چیز نا شناخته ایست...
بگو که تو هم دلگیری از سردی و سنگینی این آدم ها
در نگاهشان هیچ عشقی، نه امیدی و نه آرزویی
همه را در دل کشته اند و دنیایشان با جهنم فرقی ندارد
چیزی که بودنش غنیمت است، فرصت با هم بودنمان است
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد...
نه هیچکس تکرار من و نه هیچکس تکرار تو...
بگو تا بدانم، آن هنگام که بخواهمت و نباشی، دلتنگی سرکشم را با چه خاموش کنم؟
با گفتن اسرار دلم به چه کسی آرامش یابم؟
چه کسی میتواند جایگاه تو را در قلبم برباید؟
نه...کسی جز تو نیست....باید باشی
در این عصر سرد و سنگین سنگ و آهن
چشمانت را ببند و بگذار بگویم در نبودت، درد ها کشیده ام...
تو موهبت خدایی و از خدا میخواهمت...
من باور ندارم خدا چیزی را باز ستاند که پیش از آن عطا کرده است!
و چیزی که خداوند عطا کند، دارای هیچ نقصی نخواهد بود
بیا و تنها یک شب از دور مرا نظاره کن
آن هنگام میفهمی چرا برای بودنت اینقدر عذاب میکشم
باز نیستی و من اما امیدوار
باز دعا پشت دعا و امان از این امید سرکش که چون شوق یافتن تو تمامی ندارد
تا خدا هست و تا شوقی هست و تا امیدی هست من دعا خواهم کرد
و میدانم که خداوند دعای عاشقی که جز او کسی نداشته باشد و برای رفع دلتنگی اش به کسی جز او پناه نبرده باشد، رد نمیکند...
میدانم خداوند از پاکی احساسم باخبر است و از اینکه ندارمت، چقدر در رنجم
میدانم پس از اینهمه عاشقی، از دستت نخواهم داد
پس ای بانوی روشن، من تو را برای روزهای روشنم میخواهم نه شب های تاریکم
که با بودنت دیگر تاریکی رختش را خواهد بست

"حصار آسمان"

۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان