حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروانه» ثبت شده است

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تو را می‌بینم و در دست من پیمانه می‌لرزد

تو را می‌بینم و در دست من پیمانه می‌لرزد

دل دیوانه‌ام با دیدن بیگانه می‌لرزد
چه با بیگانه می‌گویی ؟ دل دیوانه می‌لرزد

توان گریه‌ی آرام در ابر بهاری نیست
اگر از های های گریه‌هایم شانه می‌لرزد

ادامه مطلب...
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ق.ظ حصار آسمان
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز

فرو ریخت پرها نکردیم پرواز

به پایان رسیدیم
اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها
نکردیم پرواز

ادامه مطلب...
۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

تاکی به تمنای وصال تو یگانه 
اشکم شود ، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید ، شب هجران تو یا نه ؟ 
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

ادامه مطلب...
۱۷ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
میانِ آشنایانِ جهان ، بیگانه ای کمتر

میانِ آشنایانِ جهان ، بیگانه ای کمتر

نباشم گر در این محفل ، چه غم ، دیوانه ای کمتر
خوش آن روزی ز خاطر ها روم ، افسانه ای کمتر

بگو برق بلاخیزی بسوزد خرمن عمرم
بگرد شمع هستی ، بی خبر پروانه ای کمتر

ادامه مطلب...
۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد

دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد

غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد

من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن، مرد هم یک شانه می خواهد

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

دوستت دارم پریشان‌، شانـه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیــرم‌، دانـــه می‌خواهی چه کار؟

تــا ابد دور تــــو می‌گــــردم‌، بسوزان عشــق کــن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

ادامه مطلب...
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
گو تو با عشق چه کردیم که باطل گشتیم؟ - دست نوشته

گو تو با عشق چه کردیم که باطل گشتیم؟ - دست نوشته

چو بگویم چه شود؟ باز چها خواهد شد؟
درد عشق است، نه آسان، نه دوا خواهد شد

جای آن نیست که نالم ز بی مهری و غم
این نه دردی است که درمان و دوا خواهد شد

گو تو با عشق چه کردیم که باطل گشتیم؟
چون نمازیم که بی وقت قضا خواهد شد

این چه شمعی است چو هر بار بیفروزد عشق
بال پروانه ز تن باز جدا، باز جدا خواهد شد؟

من نه آنم که کشم پای و روم سوی خودم
مثل یک موج که سوی تو روان خواهم شد

اینکه آیم به برت، هر بار و مرا دور کنی
شوق عشقی است که هر دفعه رها خواهد شد

بارالها چه بگویم؟ قبله ام رو به کجاست؟
سیل این اشک، روان سوی کجا خواهد شد؟

هر بار که رود آمده ام تا که به دریا ریزم
راه این رود ز راه من و دل باز جدا خواهد شد

بی شرح بگویم، شرح و تفسیر ندارد این عشق
رازی است در این دل که آغوش بلا خواهد شد

مهلت عاشقی ام باز تمام است، تمام!
چونکه فردا سر این دل ز تنش باز جدا خواهد شد


"حصار آسمان"

۰۷ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان