روز سختی تازه میفهمی هوادار تو کیست
بی کس و درمانده وقتی میشوی یار تو کیست

مشتری وقتی که بسیار است ٬ سرگرمی ولی
در کسادی تازه میفهمی خریدار تو کیست

دست و پایت نه ، در آن روزی که قلبت بشکند
تازه در آن موقع میدانی مددکار تو کیست

هرکسی آید عیادت آخر شب میرود
تازه آن هنگام میفهمی پرستار تو کیست

میرسد روزی که اطرافت نمی ماند کسی
آن زمان پی میبری یار وفادار تو کیست

پیش پایت یک نفر خود را به آتش میکشد
تازه میفهمی که دهقان فداکار تو کیست

میروی یک روز از این شهر و می میرد کسی
تازه در آن روز میفهمی گرفتار تو کیست

پی نوشت: این شعر منو یاد آهنگ همخواب محسن چاوشی انداخت با شعری از وحشی بافقی:
روزی که نماند دگری بر سر کویت / دانی که ز اغیار وفادار ترم من
بر بی کسی من نگر و چاره من کن / زان کز همه کس، بی کس و بی یار ترم من