حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه» ثبت شده است

دنیا بدون عشق خودش یک جهنم است

محبوب من جهان ، غزلی عاشقانه است
این بهترین تصور من از زمانه است !

در چارچوب آبی دنیا حیات ما
یک لحظه استراحت در قهوه خانه است

دنیا به لطف عشق چنین دیدنی شده
چون آتشی که جلوه ی آن در زبانه است !

اما بدون عشق ، جهان با جنون جنگ
میدان یک مسابقه ی وحشیانه است !

دنیا بدون عشق خودش یک جهنم است
توصیف یک جهنم دیگر نشانه است !

عاشق شو تا سرشت جهان را عوض کنیم
با من بخوان که فرصت ما یک ترانه است !

ما خسته ایم از این قفسِ صد هزار قفل
دلتنگی و کدورت و غربت بهانه است !

#غلامرضا_طریقی

۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
دیگر چیزی ندارم جز تو! - دست نوشته

دیگر چیزی ندارم جز تو! - دست نوشته

خداوندا
آنکس که شب هنگام
تیرگی های درد و غمی بی پایان
چون پاره های شب سیاه
بر روح فسرده اش فرود آیند
قلب اندوهبارش را در بر گیرند؛
تا آخرین رگه های حیات را آن بیرون کشند،
مگر پناهگاهی جز تو دارد؟!

پناهم ده!
مگذار شرمندگی گناهان مرا از تو دور سازد...
آزاد ساز از بند ترس و تردید
مگذار در دو راهی های زندگی ام سرگردان بمانم...
خداوندا
میدانم هیچکسی جز تو مرا نمیفهمد
بیا و یک امشب بیخیال آنچه بود شو
بیا و یک امشب بگذار عاشقانه صدایت کنم ...
از من همینقدر ساخته بود!
حال که شکسته پر و در هم شکسته دلم
ای جبران کننده دل شکستگان؛
ای شنونده تمامی نجواها
ای داننده تمام رازها
بشنو مرا که بی اندازه دردمندم ...

سکوت میکنم
زین پس سکوت میکنم تا تنها برای تو سخن گویم
مدد کن؛ 
شکستگی هایی را جبران کن که بر آن توانایی
که جز تو دیگر کسی نیست ...


"حصار آسمان"

۲۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
از من شعر می ماند و از او باغ گردویش

از من شعر می ماند و از او باغ گردویش

نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانـویش
اناری بر لبش گل کرده، سنجاقی به گیسویش

قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینـی با النگویش

مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان
کـه در باغی درختــی مهربان را آلبالویش

کســوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟

اگــر پیــچ امین الدوله بودم می توانستم
کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش

تـو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش

قضاوت می کند تاریـــخ بیـــن خان ده با من
که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش

رعیت زاده بودم، دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم در دل داشتم، این زخم هم رویش



"حامد عسکری"

۱۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
پس از سالها فراموشی

پس از سالها فراموشی

بعد از سالها
اتفاقى،
دقیقاً آنجا که جانَم به لب رسیده بود تا فراموشش کنم،
دیدَمَش...
همانجایی
که پاتوقِ تمامِ عاشقانه هایمان بود!
دست در دستِ مردى که عجیب شبیه من؛
مدلِ عینکش
موهایش
لباس پوشیدنش
لبخندش
راه رفتنش...
هر دو خشکمان زد
زمان گیر کرده بود و انگار عقربه ها
هم باورشان نمیشد این اتفاق را...
یک دستش را همسرش قفل کرده بود و
دستِ دیگرش را پسرى که شیرین ترین بچه ى دنیا بود!
نشستند میزِ پشتِ سرم
این عجیب ترین فاصله اى بود که در عینِ نزدیکى داشتیم
اسم من را صدا زد!
برگشتم
اما..
پسرش جوابش را داد ...


"علی قاضی نظام"

۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
عاشقانه بخواهید

عاشقانه بخواهید

با دقت بخوانید:


هر کس
هر چیز را
عاشقانه بخواهد
به آن می رسد...

"سیمین دانشور"

۰۷ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کاش دلها آنقدر پاک بود...

کاش دلها آنقدر پاک بود...

این شهر پر از صدای پای مردمیست
که همچنان که ترا می بوسند
طناب دارت را می بافند
مردمانی که صادقانه دروغ می گویند
و عاشقانه خیانت می کنند

کاش
دلها آنقدر پاک بود
که برای گفتن دوستت دارم
نیازی به قسم خوردن نبود

"فروغ فرخراد"

۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
یاری که نامِ او بود وردِ زبان ما رفت

یاری که نامِ او بود وردِ زبان ما رفت

با عاشقان بگوئید سروِ روان ما رفت
دل را خبر رسانید کارامِ جان ما رفت
 
این کاروان که دیگر رنگِ وفا ندارد
با ساربان بگویید تاب و توانِ ما رفت

ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان