حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبت» ثبت شده است

جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ب.ظ حصار آسمان
بگذارید هر کسی به آیین خودش باشد!

بگذارید هر کسی به آیین خودش باشد!

در دنیایی که همه سعی می‌کنند شبیه به هم باشند؛
جسارت کن و متفاوت باش!
و در زمانی که همه از هم تقلید می‌کنند؛
جرات کن و متمایز باش!
زندگی کوتاهتر از آن است که به تکرار و تقلید بگذرد.
شریف‌ترین دلها دلی است که؛
اندیشه‌ آزار دیگران در آن نباشد!
محبت و عشق، والاترین هدیه ایست که میتوانید به کسی ببخشید.
شاد کردن دل انسان‌ها، ارزشش والاست!
محبت کنیم و تا میتوانیم لبخند به لبها بنشانیم!
بگذارید هر کسی به آیین خودش باشد!
زنان را گرامی بدارید، فرودستان را دریابید
بر دلهای زخم خورده مرهم بنهید و
هر کسی به تکلم قبیله خویش سخن بگوید!
آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید!

۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۰ ۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ب.ظ حصار آسمان
محبتی که در گیر و دار انسانیت ما مانده

محبتی که در گیر و دار انسانیت ما مانده

اینو به خاطرت بسپار:
همیشه به آدما به اندازه ای محبت کن
که بعدش مجبور نشی بهشون ثابت کنی که
یه احمق نیستی!

"بروس ویلیس"
بازیگر نقش اول فیلمهای جان سخت 1 تا 5، بلوک 16، و ...

  • پی نوشت : این حرف رو کاملا قبول ندارم، چون برای محبت نباید حد و مرزی قائل شد. لااقل نه برای عزیزان!. اما حقیقت اینه که دنیای امروز و آدمای امروزی ، همچنین قانونی رو نیاز دارن!
۱۷ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
منت خدای را عزوجل

منت خدای را عزوجل

منت خدای را عزوجل
که طاعتش موجب قربت است و
به شکر اندرش مزید نعمت.
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و
چون برمیاید، مفرح ذات.
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و
بر هر نعمتی شکری واجب.

"خواجه عبداله انصاری"

۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
میان عاشق و معشــوق رمزی است

میان عاشق و معشــوق رمزی است

به مجنـــون گفت روزی ســـاربانی
چرا بیــــهوده در صحـــــرا دوانی ؟

اگر با لــیلی ات بودی ســــــر و کــار
من او را دیــدمش با دیگـــــری یار

سر و زلفش به دست دیــگران است
تو را بیهوده در صحرا دوان است

ز حرف ساربان مجـــنون فغــان کرد
جوابـــش ایـن ربـــــاعی را بیان کرد

درخت بی ثــــمر هــر کس نشــــــاند
دوای درد مجـــــــــــنون را بــدانـــد

میان عاشق و معشــوق رمزی است
چـــه دانـد آنــکه اشــــتر میچـــراند؟

بگفتــــا ســاربان : هان ای بد اخــــتر
گنـــــاهی از محبــــّــت نــیست بد تر

تو را  ایــــــزد به تــوبه امر فرمــود
برو از عــــشق لیــــلا توبه کن زود

چو بشنید این سخن مجنون فغان کرد
دو دســـت خـویش را بر آسمان کرد

بگـفـــــتا : تــــوبه کردم تـــوبه اُ ولا
ز هر چــیــزی به غیر از عشق لیـلا

۰۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
عشقمان هم چنان بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

عشقمان هم چنان بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

آیا مرا دوست داری ؟
بعد از همه آن چه بود
آیا هنوز مرا دوست داری ؟
من
علی رغم همه آن چه که بود
تو را دوست می دارم

من نمی توانم قبول کنم که گذشته ها گذشته
و گمان می کنم تو همین حالا
این جایی
لبخند می  زنی
و دستانم را در دست می گیری
و شک مرا به یقین مبدل می کنی


از دیروز هیچ سخن مگو
موهایت را شانه کن
و مژه هایت را آرایش کن
روزگار سپری شده
و تو هم چنان ارزشمندی
و بدان نه از تو
چیزی کاسته شده
و نه از عشق
 
ای عشق من
اگر محبت نبود 
انسان هم انسان نمی  شد
ما
همانند دو کودکی بودیم
در تصمیم های مان
و غرورمان
و سایه های دعواهامان
و بارها و بارها شده
که تو خشمگین از کنارم رفته باشی
و بارها هم شده 
که لج بازی  های من گل کرده باشد  
و چه بسا نامه نگاری های مان قطع می شد
و هم چنین هدیه دادن هایمان
ولی
هر چه بر دشمنی هامان می افزودیم
عشقمان
هم چنان
بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

این عشق
آتشی در درون ماست
و رفیق ما و رفیق نجواهای شبانه ماست 
و کودکی است
که با او مدارا می کنیم
و دوستش داریم
چه زمانی که با ما می گرید
و چه آن زمان که ما را می گریاند
غم های ما همه از اوست
و هنگامی که اشکی و غمی به ما می دهد
ما بیشترش را از او طلب می کنیم
دستت را به من بده
تو هم چنان زنبق منی
و محبوب منی
علی  رغم آن چه که بین ما بوده
آیا دوستم داری ؟

من دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم

"نزار قبانی"

۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
قلب، راستش نمی دانم چیست

قلب، راستش نمی دانم چیست

قلب، مهمانخانه نیست که آدم‌ ها بیایند
دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند
قلب، لانه‌ ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود
و در پاییز باد آن را با خودش ببرد
قلب، راستش نمی دانم چیست
اما این را می دانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است

یک عاشقانه آرام
"نادر ابراهیمی"

۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تا خوشبختی دوباره، فاصله ای نیست - دست نوشته

تا خوشبختی دوباره، فاصله ای نیست - دست نوشته

من از این همه
تنها آغوشی می خواستم
که ترانه ی ناامیدی هایم
میان گرمایش آب شود و فرو ریزد
همین یک بهانه کافی بود
برای تکرار این اشتباه
برای تکرار عشق
خطوط نگاهت برای ترانه هایم جای خالی نداشت
دریا سرابی بیش نبود
آن امواج لرزان
به صحرایی سوزان ختم می شد
تن به سراب این دریا زدن
پوستم را سوزاند و هزار پاره کرد
زمان خوبی برای عاشقی نبود!
اما عاشقی هیچگاه اشتباه نبود
دوباره شروع خواهم کرد
دوباره از نو عاشقت خواهم شد
مثل هزاران شبی که گذشت...
دیگران راه را دیدند و من، مقصد را
حالا اما ایستاده ام
چون کوه
تاوانم هر چه باشد، باشد!
راهی که به تو ختم شود
ارزش پیمودن را دارد...
و میدانم که روزی بالاخره
بوته محبتم، جوانه خواهد زد
و گل خواهد داد
گل هایی با شمیم یاس
پر از بوی خدا
و آنگاه بر این راه
در آن سوی افق
نمایان خواهی شد
با دشتی سرسبز از یاس های خوشبو
در سینه ات...
آری، محبت همیشه جوانه خواهد زد
تا خوشبختی دوباره، فاصله ای نیست
و این عشق مظلوم، دوباره سربلند خواهد شد...


"حصار آسمان"

۲۷ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان